یه روز از همین روزا روی شب پا میذارم
توی قاب لحظه ها عکس فردا میذارم
تاکه خوب خوب بشه زخمهای دلواپسیم
عشق و مرهم میکنم روی دلها میذارم...
نه سال گذشت نه سال ناباورانه...
نه سال از پرواز پرستوی بی نشان جنوب گذشت...
پرستویی که پرکشید و دیگر هرگز بازنگشت...
وچه بی مهابا روزها و سالها از پی هم گذشتند و ناصریای ما بازنگشت...
چه راحت پرنده خوش الحان ما را از دیار عشق و موسیقی پراندند بی انکه کسی بفهمد که چرا و چگونه...
نمیدانم شاید او در سر هوای رفتن داشت اما انچه در سرش بودرا ما ندیده بودیم و انچه میدیدم تنها عشق بود و شور و انرژی...
درهرصورت هرچه که بود حقیقت هرانچه که بود دیگر گذشت و پرنده زیبای ما دیگر بازنخواهد گشت...
افسوس از روزهایی که بی تو سرشد ناصریا
افسوس از اههایی که کشیدیم هیچ نشد
افسوس از گریه ها و اشکها و دعاها و...
افسوس که تو رفتی و از تو یادی ماند شیرین و تلخ و تکه سنگی بر مزاری ...
که تو را در آن باورم نیست...
ناصریا مرد نازنین گرما و شرجی روح پاکت شاد و یادت تا ابد گرامی...
هرگونه تکثیر یا کپی برداری از مطالب این سایت بدون ذکر منبع ممنوع می باشد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چگونه در گروه ناصریا عضو شویم؟