دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنه کفش فرار و ورکشید
آستین همت و بالا زد و رفت
زنده ها خیلی بزاش کهنه بودن
خودش و تو مرده ها جا زد ورفت...
مادر مهربانم سحرگاه امروز به سوی حق و حقیقت پر کشید و رفت .
با جگری سوخته از داغ مادر و کمری خمیده از غم فراقش از شما عزیزان تقاضا می کنم برای شادی روح پاک و ملکوتی مادری فداکار و مهربان که یاد نگاه عاشق و خسته اش تاب نفس کشیدن را از من می رباید دعا کنید.
خدایا او را نیز چون عزیز از دست رفته مان که این بلاگ متعلق به اوست ناصر عبداللهی به تو می سپارم ای یگانه آرامش هستی و ای مظهر عدل و عدالت و حق و حقیقت راضیم به رضای تو اما..
تو را قسم به مولایم علی صبرم بده...
یا حق یا هو..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مراسم سوم مادر گرامی گل مینا روز شنبه ۲۷ مردادماه در تهران-خیابان ستارخان نبش خیابان کوکب-مسجد حضرت ابولفضل از ساعت ۱۷:۳۰ الی ۱۹ برگزار خواهد شد.
بی شک حضور شما باعث شادی روح آن مرحوم و تسلی خاطر سایر بازماندگان وی خواهد بود.
در ابتدا عید سعید مبعث را به تمام مسلمان جهان تبریک عرض می کنم و امیدوارم همواره لحظه هاتان سرشار از خوشی و تمام روزهایتان عید باشد و شادی.
همانطور که شما نیز در جریان هستید مدتیست که به دلیل بیماری مادرم به شدت تحت فشارهای روحی و جسمی و عاطفی هستم و کمتر فرصت دارم به وبلاگ و مسائل جانبی دیگر زندگیم برسم اما این موضوع باعث نشد که از قافله اخبار و آمار عقب بمانم.
موضوع جالبی که فکر مرا مشغول کرد سه شب پیش در بیمارستان اتفاق افتاد .
به عنوان همراه مادرم در بیمارستان بودم شب بود و با اینکه تازه ساعت ۹ بود اما سکوت نسبتا سنگینی بر فضای بیمارستان حکمفرما بودو من هم خسته و غمگین و افسرده گوشه ای کنار تخت مادرم کز کرده بودم و ... به ذهنم رسید که تلویزیون را روشن کرده و سعی کنم کمی فکر خود را مشغول موضوع دیگری غیر از بیماری مادر کنم.
تلویزیون را روشن کرده و شبکه ۳ را انتخاب کردم به امید اینکه یکی دیگر از برنامه های جنجالی کوله پشتی راتما شا کرده و ذهنم مفری برای خود پیدا کند!
کوله پشتی بود اما بدون فرزاد حسنی!
البته دو هفته پیش بعد از آن قسمت جنجالی که فرزاد حسنی از سردار رادان رئیس نیروی انتظامی انقاد شدیدی کرد به خاطر رفتار بد پلیس با مردم و اجرای خشونت بار و شاید ناعادلانه طرحهای جدید نیروی انتظامی حدس می زدم که فرزاد حسنی با کوله پشتی خداحافظی کند اما گمان نمی کردم این اتفاق تا این حد سریع بیفتد!(۱)
فرزاد را در مراسم هفتم ناصر در ارسباران تهران دیدم انتهای سالن ایستاده بود و خیلی غمگین به نظر می رسید آن موقع فکر می کردم فقط یکی از طرفداران ناصریاست اما بعد فهمیدم که در آلبوم آخر ناصر با او همکاری داشته و شعر مهرعلی و زهرا از اوست.
درکل جوان جسور و خوشفکریست و البته کمی تندرو و بی احتیاط.
شایعات درمورد او بسیار است از اخراجش از صدا و سیما گرفته تا زندان و حتی کشته شدن فرزاد؟!! را در این چند روز (آن هم با این همه گرفتاری خودم!)شنیدم.
امروز که مجالی برای استراحتی کوتاه یافتم تصمیم گرفتم کمی در این رابطه تحقیق کنم.
فرزاد حسنی از کوله پشتی اخراج شد
و در نهایت به سایت رسمی فرزاد رفتم و..
من به شخصه نظر خاصی در این رابطه ندارم چون در برخی موارد رفتار حسنی کمی بی ادبانه بود و با این که حرفهایش ناحق نبودند و انتقادش به عملکرد پلیس وارد بود اما به دلیل تندروی او توانستند تا بهانه لازم برای اخراج او ازاین برنامه را پیدا کنند.
اما اصلا چه چیزی علاقه مرا بر انگیخت تا در این رابطه بنویسم؟
این مساله مرا یاد ناصر انداخت و یاد مثل معروف "زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد "!
ناصزعبداللهی نیز انسانی بود که نمی توانست سکوت کند نمی توانست بدیها و بی عدالتیها را (از هر سویی نه فقط مسئولان) ببیند و چیزی نگوید و به همین دلیل نیز خیلی از اوقات دچار مشکل می شد و اصولا اصل مشکل اینجاست که حق و عدالت همواره مورد ظلم و تعدی قرار گرفته نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا رسم بر همین پایه استوار بوده است که هر که حرف حق می زند و یا راه حقی را انتخاب می کند در نهایت گرفتار خشم شیطانی نا حق دوستان می گردد و متاسفانه به نوعی جلوی حرکت و تفکر برحق او گرفته خواهد شد.
راستی چرا نمی توانیم کمی انتقاد پذیر باشیم؟
(۱): قسمتهایی از این برنامه را می توانید اینجا ببینید.
در نهایت ازدوستان خوبم که با تماسهایشان دلگرمیها همدردیها و همدلیها تا امروز مرا تنها نگذاشته اند نهایت تشکر را دارم.
از هومن عزیز الهام، سپیده، ویدا، خاطره و همچنین اسحاق احمدی ، سیاورشن و دوستان خوبم در هرمزگانی دات نت.
وهمچنین لیدای عزیزم که پستی در این رابطه در وبلاگ خودش نوشته و همچنین از همه دوستان عزیزی که برای مادرم دعا کرده و از طرق دیگر جویای حال او شده اند تشکر کرده از شما می خواهم امروز که روز عید است از ته دل برای شفای مادرم که هم اکنون در بخش (آی سی یو) بستریست دعا کنید و البته برای تمام مریضان از خداوند متعال طلب درخواست شفای عاجل دارم.
و تشکری مخصوص دارم از دوست خوبم سمیراو مادر گرامیشان که امروز بعد ازظهر با حضورشان در بیمارستان به من ثابت کردند که وبلاگ ناصریا جای خودرا در دل دوستان و دوستداران ناصریا باز کرده و من نیز توانسته ام سهم کوچکی از این دوستی را از آن خود کنم.
ممنون ازحمایت و همدردی همه شما
برای مشاهده دیگر مطالب موجود در وبلاگ ناصریا با موضوع(نقدوبررسی) بر روی همین لینک کلیک کنید
هرگونه تکثیر یا کپی برداری از مطالب این سایت بدون ذکر منبع ممنوع می باشد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چگونه در گروه ناصریا عضو شویم؟
موضوعات دیگر:
برای بازگشت به صفحه اصلی کلیک کنید.