به نام خداوند بخشنده مهربان
نویسنده مطلب: محسن از تهران
شکسپیر می گوید: عشقت را به کسی ارزانی دار که لایق آن باشد نه تشنهء آن،چون هر تشنه ای عاقبت روزی سیراب می شود...
واقعا جملهء زیباییست که امروز در مورد برخی عاشقان ناصر تجلی پیدا کرده است!
دوستان آیا ما لایق عشق ناصر نبودیم؟
آیا ما تشنگانی بودیم که وجود خود را از عشق ناصر پر کردیم و چون سیراب شدیم او را فراموش کردیم؟
یک نگاه به جریان تولد ناصریا پس از مرگ غم انگیزش به ما نشان میدهد که تب داغمان و تشنگی بی حد و حصرمان باعث شد ناصر را تا حد پرستش دوست بداریم،غافل از اینکه فقط می خواستیم خودمان را سرگرم کنیم و عده زیادی از ما عاشقان او حتی لیاقت عشق او را نداشتیم...
ناصر صرفا برای ما یک خواننده بود؟
به نظر در کشاکش زندگی و فراموشکار بودن نوع بشر،همه ما از مسیرمان دور شده ایم و فقط دنبال چشمه ای بودیم که به محض نوشیدنش سیراب گردیم و ناصر عزیز را در پیچ و خم های زندگی جا بگذاریم و حض ببریم که زرنگی کردیم؟!
کدامیک از ما تا به امروز ثابت قدم مانده و نشان داده که لیاقت عشق او را دارد جز اندکی انگشت شمار؟
یعنی این حس فراموشی انسان بالاترین احساس اوست؟
یعنی عمر عشق به ناصر به این کوتاهی بود؟
کدامیک از ما امروز می توانیم مدعی شویم که کاری برای روح پاک ناصر کرده ایم و یا اگر کرده باشیم پشیمان نشده باشیم؟ گر چه بوده اند کسانی که با خلوص نیت و تواضع هر کاری از دستشان برآمده انجام داده اند و یقینا که آنها اهل دل و معرفت هستند.
دوستان با دلی شکسته و قلبی مالامال از درد و اندوه می گویم که ما ناصر را برای خودمان می خواستیم نه برای خودش!
فقط می خواستیم از انرژی معنوی اش امورات دنیوی خود را بگذرانیم و چه غافل بودیم که آیا ناصر از ما انرژی نمی خواست؟
آیا ناصر در اشعار و ترانه هایش خط مشی زندگی مارا ترسیم نکرده بود؟
آیا در رفتنش هم باید بگوید از همه بدی دیده؟ آیا این بود سهم ناصر از زندگی دنیوی و اخروی؟
مارا چه شده عزیزان؟ !
به نظر بنده ناصر بزرگترین شخصیت نسل ما بود که به حقش نرسید و ما از اول تصمیم داشتیم گوشه ای از نا حقی ها را جبران کنیم و امروز می بینیم که ای کاش ناصر را از اول به حال خود رها کرده بودیم و با عث رنجش روحش نمی شدیم...!
اگر دشنه دشمنان گردنیم
اگر خنجر دوستان گرده ایم
گواهی بخواهید اینک گواه
همین زخمهایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
انگار ناصر همه چیز را می دانسته و می بینیم ناصر در ترانه هایش متبلور شده است...
به خود آییم...
دیگر سخنی نیست جز اندوه فراوان...
من قانع ام آن بخت جاویدان نمی خواهم
گر می توانی یک نفس با من بمان ای دوست
یا نه تو هم با هر بهانه شانه خالی کن
از من،من این بر شانه ها بار گران ای دوست
ناصر حجت را بر ما تمام کرده بود اما چشم خود را روی اینها بستیم و در این میان،
ناصر را قربانی کردیم...
والسلام.
محسن از تهران
دوستان عزیز اگر شما هم علاقمند به انتشار نوشته هاتان خاطرات ویا هر چیز دیگری از ناصریای عزیز در وبلاگ ناصریا هستید می توانید آثار خود را برای من ارسال نمایید تا در صورت مناسب بودن و با محتوابودن در وبلاگ ناصریا منتشر شوند.
منتظر آثار شما عزیزان هستیم.
ایمیل من: saye.sabz@gmail.com
برای مشاهده دیگر مطالب موجود در وبلاگ ناصریا با موضوع ( حرفهای شما ) بر روی همین لینک کلیک کنید.
هرگونه تکثیر یا کپی برداری از مطالب این سایت بدون ذکر منبع ممنوع می باشد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چگونه در گروه ناصریا عضو شویم؟
>>>برای بازگشت به صفحه اصلی کلیک کنید<<<
سلام
چندی پیش در وبلاگ اعلام کردم که قرار است سالنامه ای متشکل از عکسهای ناصریای عزیز و تنی چند از هنرمندان فاخر دیگر امسال چاپ و توزیع شود که متاسفانه انتشار این سالنامه منتفی شد.
رضا کریمی مدیر برنامه سابق ناصر عبداللهی عزیز در صفحه فیس بوک خود دلیل این لغو انتشار را شلوغی چاپخانه ها در آخر سال عنوان کرد.
متن این نوشته بدین شرح است:
هرگونه تکثیر یا کپی برداری از مطالب این سایت بدون ذکر منبع ممنوع می باشد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ