. WWW.NASSERIA.NET

|abdollahi >>> ناصریا <<< nasser|

. WWW.NASSERIA.NET

|abdollahi >>> ناصریا <<< nasser|

بهار بهار چه اسم آشنایی...

 بهار بهار صدا همون صدا بود
صدای شاخه ها و ریشه ها بود

بهار بهار چه اسم آشنایی
صدات میاد اما خودت کجایی


وا بکنیم پنجره ها رو یا نه
تازه کنیم خاطره ها رو یا نه


بهار اومد لباس نو تنم کرد
تازه تر از فصل شکفتنم کرد


بهار اومد با یه بغل جوونه
عیدو اورد از تو کوچه تو خونه


خیاط ما یه غربیل باغچه ما یه گلدون
خونه ما همیشه منتظر یه مهمون


بهار بهار یه مهمون قدیمی
یه آشنای ساده و صمیمی


یه آشنا که مثل قصه ها بود
خواب و خیال همه بچه ها بود


یادش بخیر بچگیا چه خوب بود
حیف که هنوز صبح نشده غروب بود


آخ که چه زود قلک عیدیهامون
وقتی شکست باهاش شکست دلامون


بهار اومد برفها رو نقطه چین کرد
خنده به دلمردگی زمین کرد


چقدر دلم فصل بهار و دوست داشت
وا شدن پنجره ها رو دوست داشت


بهار اومد پنجره ها رو وا کرد
من و با حسی دیگه آشنا کرد


یه حرف که از حرفهای من کتاب شد
حیف که همش یوال بی جواب شد


دروغ نگم هنوز دلم جوون بود
که صبح تا شب دنبال آب و نون بود


بهار بهار صدا همون صدا بود
صدای شاخه ها و ریشه ها بود


بهار بهار چه اسم آشنایی
صدات میاد اما خودت کجایی


وا بکنیم پنجره ها رو یا نه
تازه کنیم خاطره ها رو یا نه


یادش بخیر بچگیا چه خوب بود
حیف که هنوز صبح نشده غروب بود


چقدر دلم فصل بهار و دوست داشت
وا شدن پنجره ها رو دوست داشت  



دانلود آهنگ بهار بهار ناصر عبداللهی عزیز که هر سال که میگذره تازه تر و زیباتر می شه! 

 

بهار بهار با صدای ناصر عبداللهی


لینک غیر مستقیم

 

سال نو و بهارنو بر شما دوستداران ناصریا مبارک باد 


بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com


برای مشاهده دیگر مطالب موجود در وبلاگ ناصریا با موضوع(مطالب نوشته شده توسط گل مینا ) بر روی همین لینک کلیک کنید 

  

 

هرگونه تکثیر یا کپی برداری از مطالب این سایت بدون ذکر منبع ممنوع می باشد 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چگونه در گروه ناصریا عضو شویم؟ 


مردم داری اش او را ماندگار کرد

مطلب ارسالی از : محسن (اهواز)
حرف هایی ازدوستان ناصرعزیز
 
بهت نگفتم تا حالا، اینکه چقدر دوست دارم، اما حالا بهت میگم ، بی تو دارم کم میارم...
ناصرعزیزکاش حالا اینجا بودی تا درآغوشت  می گرفتم و می گفتم که چقدر دوستت دارم، کاش می دانستی که بعد از تو دیگر صدا وحنجره ای ناب پیدا نشد،کاش می دانستی که با رفتن تو آن سبکی که تو خالقش بودی دیگر زنده نشد، تو چه کردی با دل ما که اینگونه  شیفته نگاهت شدیم،شیفته صدایت شدیم ،شیفته خوبیهایت شدیم تا با گذشت هفت سال ازرفتن زود هنگام و غریبانه ات فراقی که بردلهای بی قرارمان باقی گذاشتی هنوزتازه باشد. براستی که به معنای واقعی یک هنرمند بودی،تویی که ویژگیهای بسیارارزشمندی را درخود داشتی وبی شک همه این خوبیهاست که تا به امروز دلهای همه عاشقان ودوستدارانت را به یادت زنده نگه داشته است تا آنها باردیگر ازتو سخن بگویند.
یکی ازمجله های موسیقی به مناسبت هفتمین سالگرد زنده یاد ناصرعبداللهی عزیز گفتگوهایی با تعدادی ازدوستان وهمکاران این بزرگوار درنشریه خود به چاپ رسانده است وازآنها خواسته تا برای ما روایتی متفاوت ازآشنایی شان با ناصر،حس مشترکشان،وخاطراتشان بگویند. با هم صحبت های این عزیزان را خواهیم خواند.


مهران سراجیان:
مردم داری اش او را ماندگار کرد

 ناصرعبداللهی به شدت فرد مردم داری بود وبه معنای واقعی یک هنرمند مردم دار بود و دوست داشت هرکاری که انجام می دهد به نوعی برای مردم باشد وخب درنهایت همین حس هم باعث شد که او درمیان مخاطبان به ماندگاری برسد. اودرشوخ طبعی زبانزد بود و به گونه ای با افراد برخورد می کرد که همه جذب او می شدند.

• ناصر اهل تقلید نبود
ناصرعبداللهی صدای خاص خودش را داشت، او به هیچ عنوان اهل تقلید نبود وبه همین خاطر صدای او را نمی توان با خواننده دیگری مقایسه کرد، این درحالی است که بسیاری ازخواننده ها، حتی مطرح، موفقیت شان را مدیون تقلید صدا هستند. صدای او به حدی منحصر به فرد بود که با گذشت سالها من هنوز مجذوب صدای او هستم وبه نوعی برایم تازگی دارد.

کنسرت های ناصررا ازیاد نمی برم
دربین اهالی موسیقی معمولاً خواننده ای توانا به شمار می رود که اسیج قوی داشته باشد وخب این فاکتوری بود که ناصرازآن برخوردار بود به گونه ای که من نظیرآن را کمترمی دیدم، اجرای پرقدرت او درآن مقطع زبانزد خاص وعام بود و بسیاری دوست داشتند که اجرای اورا از نزدیک ببینند، مخاطبانی که به کنسرت او می آمدند معمولاً از اجرای او لذت می بردند.

• حکایت آشنایی من وناصر
من وناصر، سالها قبل به واسطه بهنام ابطحی با هم آشنا شدیم، وقتی همدیگررا دیدیم درمورد مسائل مختلفی با هم صحبت کردیم تا اینکه حرف به قطعه ‹ناصریا› که به نوعی معروف ترین قطعه او به شمار می رفت، کشید من هم با فلوت، ملودی این آهنگ را برای او زدم، وقتی او شنید بسیارخوشش آمد، احساساتی شد وهمان جا بود که ازمن خواست با یکدیگر همکاری کنیم وازآنجا به بعد همکاری های خوب بسیاری با هم داشتیم.

 • ناصربدون گروه هم صحنه را می گرداند

برکسی پوشیده نیست که بسیاری ازخواننده های پاپ موفقیت شان را مدیون گروه موسیقی شان هستند واگر موسیقی را از قطعه ای که اجرا می کنند حذف کنید چیزی برای ارائه ندارند، درحالی که درمورد ناصراین موضوع اصلاً وجود نداشت او می توانست یک کنسرت را تنها با یک گیتارو بدون همراهی ارکستر به بهترین شکل ممکن اجرا کند، درهرحال کمترین خواننده ای ازچنین توانایی برخوردار بود.

 اهورا ایمان:

• حکایت آشنایی من وناصر 
سال ها قبل زمانی که دانشجوی فوق لیسانس دانشگاه علامه طباطبایی بودم و به نوعی با قطعات ناصرآشنا شدم آن زمان او درتهران زندگی می کرد صدای او به قدری روی من تآثیرگذاشت که تصمیم گرفتم با او تماس بگیرم وازاو بخواهم یکی از ترانه های من را اجرا کند این اولین باری بود که من با یک خواننده تماس می گرفتم و ازاو می خواستم ترانه ام را بخواند،  تا آن روز وحتی بعد ازآن هیچ گاه برای من چنین اتفاقی نیفتاد، اما به قدری ازصدای او خوشم آمده بود و حس می کردم او توانا است که برای من چنین چیزی اصلاً اهمیت نداشت وقتی به اوزنگ زدم وباب آشنایی بین ما فراهم شد ناصرمتوجه شد که من اصالتم به کرمان برمی گردد، اوخیلی خوشحال شد چرا که او چند قوم وخویش دراین شهرداشت ازطرفی من چند سالی دربندرعباس زندگی کرده بودم وهمین موضوع باعث شد که حرفهای زیادی را برای گفتن داشته باشیم، چون من هم مانند او علاقه زیادی به جنوب داشتم.

• بوی شرجی ما را به هم نزدیک کرد
من وناصر به واسطه زندگی درجنوب حرفهای مشترک زیادی را برای گفتن داشتیم. هردوی ما هوای شرجی جنوب، حرف های مردم این خطه وبوی دریا را می فهمیدیم و این موضوع ما را به هم نزدیک می کرد و باعث می شد تا حرف های مشترک زیادی را برای گفتن داشته باشیم.

• بعد ازناصرعصرغزل خوانی به پایان رسید

ترانه ای که بیش ازهر ترانه دیگر، من را به یاد ناصرمی اندازد ترانه  بود که من برای او سروده بودم وبا این مطلع شروع می شد ‹ ستاره بود غزل بود ترانه بود وتو بودی ...› ناصردرخواندن غزل مهارت خاصی داشت واکثر آثاری که او می خواند با اقبال مخاطبان مواجه می شد، وقتی او ازمیان ما رفت دیگر کسی نتوانست به اندازه او درغزل خوانی موفق شود وبه نوعی حتی عصرغزل خوانی به پایان رسید. به نظرمن ناصربیشترازآن که ترانه خوان باشد غزل خوان بود.

• هیچ کس نمی تواند جای ناصریا را پر کند
برای بسیاری ناصرازجایگاه ویژه ای برخوردار بود به عقیده من آن چیزی که ناصررا ماندگارکرد جدا ازصدای خوبش، خلق وخوی او بود. او رفتار بسیارانسانی داشت وهمین خصوصیاتش باعث شد که تا به امروزهیچ کس نتواند جای او را پر کند.

• به عقیده ناصرجهان موسیقی مدیون شعربود
ناصرنگاه بسیارغنی نسبت به موسیقی داشت او برای شعرهمواره ارزش زیادی قائل بود وبه همین خاطر هیچ گاه برای پرداخت دستمزد با ترانه سرایان چانه نمی زد چرا که براین باوربود که جهان موسیقی مدیون شعرا است و بر این باور بود که خواننده ها صرفا ً راویان حس شعرها هستند.

• حس مشترک میان ما:
اتفاق عجیبی که بین من وناصروجوود داشت، این بود که هروقت به همدیگرفکر می کردیم فوری به هم نزدیک می کردیم  یعنی امکان نداشت من به ناصرفکرنکنم وایشان به من زنگ نزنند عکس این موضوع هم وجود داشت.

مهرداد نصرتی :
 ناصرشبیه به یک آرزو بود                                                                                                                       
ناصربرای کسانی که دوستش دارند شبیه به یک آرزو شده و کسانی که دوستش دارند احساس نمی کنند که او را ازدست داده اند. اگرچه ناصرروی زمین نیست  اما احساسش کاملاً وجود دارد و حضور دارد.

• نبود ناصر بیش از پیش حس می شود
دراین برهه زمان ازعرصه موسیقی پاپ نبودن ناصرکاملاً احساس می شود وما متوجه شده ایم که چه دردانه ای را ازدست داده ایم. ما فهمیده ایم که چه اسطوره ای می توانست درکنارمان باشد ومی توانست به حس وحال همه ماها درتمامی شرایط زندگی کمک کند، نه تنها برای بچه های موسیقی بلکه برای تمامی کسانی که دوستش دارند می توانست پشتیبان احساس،روح، ودل آنها باشد.

• ناصرزندگی من را تغییر داد
خوشحالم که دراین دوره اززندگی ام با شخصی به نام ناصرعبداللهی آشنا شدم، کسی که زندگی وروحیه من را عوض کرد،کسی که رسم وراه زندگی را به من آموخت. امیدوارم من هم مثل او  بتوانم خدمتگذارمردم باشم.ناصرهمیشه روی استیج این جمله را می گفت: ‹ عرض سلام وادب دارم خدمت شما عزیزانی که هرچه داریم ازشماست.›
و بدا به حال کسانی که در مورد ناصربه توهین، تحقیر یا هردلیلی دوست دارند شخصیت او را کوچک کنند وشایعات بیمارگونه ای در مورد این شخص بزرگ و بالای ناصربسته می شود و خدا هیچ وقت ازسر تقصیراینها نمی گذرد، ما هم همین طور واین افراد را دوست نداریم.

• ناصرانسان عادی نبود
ناصرعبداللهی به هیچ عنوان یک انسان عادی نبود وحتی می توانم بگویم اصلاً زمینی نبود، اوازجای دیگرآمده بود،برای آوردن خبرهای خیلی خوبی که درترانه هاش کاملاً منور و روشن است. کارخودش را انجام داد وامیدوارم من وسایر دوستان افتخارداشته باشیم ان شاء الله راهش را دامه بدهیم وبخش بعدی ازکارش که باقی مانده را انجام دهیم.

محمد علی بهمنی:
• به سر ناصر هوای حوا زد و رفت
وقتی ناصربا من تماس گرفت وگفت قصد دارد این ترانه را اجرا کند به او گفتم این کار را انجام ندهد. آن هم به این دلیل که پیش ازانقلاب خواننده ای آن را اجرا کرده بود واتفاقاً من هم آن کاررا دوست داشتم، اما درنهایت چون خیلی دوستش داشت، بالاخره کارخودش را انجام داد واین ترانه را اجرا کرد وقتی ازش پرسیدم چرا آن کار را خواندی؟ گفت دوستش داشتم. من هم الان معتقدم به دلیل حال وهوایی که داره و اتفاقاً فاصله خواندن این تراک با فوت ناصرزیاد نبود. بعد از فوتش هربارکه این تراک را با صدای ناصرمی شنوم، بیشترازخواهشی که داشتم بابت این که آن را نخواند، پشیمان می شوم، منتهی دراین میان چیزی که من را ناراحت می کند، این است که این قطعه من را یاد فقدان ناصرمی اندازد.

• همنشینی با ناصردر بندر
من با ناصردربندرعباس زندگی می کردم وبه این خاطرکه درشهرستان افرادی که هنرمشترکی دارند زودتربا یکدیگرپیوند می خورند، سال های سال با هم دوست بودیم و رفت وآمد داشتیم وحس همدیگر را درک می کردیم.

• ناصرباعث ارتقاء سطح سلیقه مخاطبان می شد
متآسفانه طی سال های اخیر ما دیگر شاهد شنیدن کارهای خوب نیستیم ومتآسفانه دیگر قطعات زیاد خوبی را درموسیقی نمی شویم وهمین موضوع باعث شده که سلیقه جوان ها، تخریب شود اما درهرحال بودن ناصریا هرخواننده دیگری که موسیقی شناس باشد می تواند کارهای خوبی را خلق کند که قضاوت مردم به ساده گرایی نینجامد. دراین میان خواننده های خوبی هم داریم که اتفاقاً انتخاب های خوبی هم دارند واگرخدایی نکرده به هردلیلی روزی نباشند، افراد دیگری جای آنها را خواهند گرفت.

• فریدون شهبازیان هم شیفته کارهای ناصربود
او ازهمان ابتدا شناخت خوبی به موسیقی داشت واین را می توان ازظرافت هایی که درآثارش هست متوجه شد. حتی فریدون شهبازیان همیشه درمورد ناصرمی گفت: موسیقی ناصرخیلی خوبه وبه همین دلیل هم شهبازیان زمان زیادی را روی صدای ناصرگذاشت.حتی این مسئله درمورد انتخاب شعرهم وجود داشت.

مهدی کاشی:                                                                                                    
• بزرگترین خصلت ناصرخوش قلبی اش بود
 
بزرگترین خصیصه ناصرخوش قلب بودنش بود اوهمیشه به دید مثبت به همه چیزنگاه می کرد. می گفت آدم نباید مغرورباشه وگذشته اش رو فراموش کنه، چرا که هنرمندان با حمایت مردم دیده شدیم ونباید این نکته را فراموش کنیم. اگر من به این جایگاه رسیدم به خاطرلطف خدا وحمایت مردم بود.

• جذب صمیمیت ناصرشدم
دهه هفتاد من درعرصه موسیقی فعالیت می کردم ونوازنده گیتارکلاسیک بودم.ازطریق یکی ازدوستانم با ناصرآشنا شدم، هیچ وقت یاد نمی رود یک شب به منزل ناصررفتیم وبرخورد صمیمی اش من را حسابی به خود جذب کرد وهمانجا سرآغازی برای دوستی مان بدل شد. با وجود این که همواره با بسیاری ازهنرمندان دیگرکار می کردم اما درکنارناصربودن برایم آرامش خاصی داشت.

حسین متولیان:
• آفتاب جنوب روی دوشش بود
آشنایی با با ناصربرمی گردد به ترانه ای به نام بت گر. یادم است روزی افشین سیاهپوش این ترانه را ازمن شنید وبلافاصله گفت که ناصراین کاررا دوست خواهد داشت، آن زمان به تازگی آلبوم ‹دوستت دارم› ناصر روانه بازارشده بود، من هم تلفنی این ترانه را برایش خواندم. ارتباط اول ما آن هم ازطریق تلفن آن قدرصمیمی بود که حس می کردم که انگارسالهاست که او را می شناسم! به تعبیر من، او فردی بود که آفتاب جنوب را روی دوشش گذاشته بود وبه تهران آورده بود. بعد ازآن ارتباطم با ناصربیشترشد تا اینکه او برای جمع آوری کارهای عرفانی ازمن دعوت به همکاری کرد وگفت دوست دارم برایم ترانه هایی بنویسی که درآنها گفتگو با خدا و مدح اهل بیت باشد. بعد ازآن برای تیتراژ برنامه ای کاری را با هم ساختیم به نام ‹رنگ شب› که با این نام هم منتشرنشد، اما بارها ازتلوزیون پخش شد. من وناصربا هم کارهای بسیاری انجام دادیم اما همه شان پخش نشدند وقسمت بود که درآرشیو شخصی ناصر به صورت ماکت بمانند و برای من فقط این که دوستی دارم ویک لبخند زیبا، مهم تراز این مسائل بود.

• شناخت ناصرازشعر بی نظیربود
یکی دیگر از ویژگیهای خوب کاری ناصر،شناخت شعر بود و به  جرأت می گویم که بین خواننده های بعد ازانقلاب هیچ خواننده ای به اندازه او غزل نخوانده است. مدتی باب شده بود که اکثرخواننده برای گرفتن مجوز،یک کارمذهبی را درآلبوم خود می گذاشتند اما قبل ازهمه این تب ها، ناصرهمیشه ارادت خاصی به ائمه داشت ودرهمه آلبوم هایش حتی شده یک تراک برای این خاندان خوانده بود.

• وجود ناصر برایم برکت داشت
آنقدر وجود ناصر برایم برکت داشت که هنوز هم اثرات این خوش یمنی وبرکت شامل حالم است. دوستانی خوب که هنوز هم با آنها ارتباط دارم. هیچ یک ازدوستانم برایم ناصر نشدند آنهم به این دلیل که ویژگیهای خاصی در وجود این فرد نهفته بود.

• مأموریت ناصربیان حرفهایی ازجنس خدا بود

یکی ازخاطرات دیگر و البته خوبی که دارم مربوط می شود به کنسرت های ناصر. یادم است بعد ازیکی ازاجراهایش، خانمی با شنیدن تراک ‹یا فاطمه بنت نبی› آمد وبه ناصرگفت شما چی خوندی؟ با آوردن نام این بزرگوار تمام بدنم لرزید وبه گریه افتادم! به عقیده من مأموریت ناصربیان حرف هایی ازجنس خدا بود.



منبع: خانه آرمانی دی ماه 1392


بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com 

برای مشاهده دیگر مطالب موجود در وبلاگ ناصریا با موضوع ( و این بار او از ناصر می گوید ) بر روی همین لینک کلیک کنید.   

   


هرگونه تکثیر یا کپی برداری از مطالب این سایت بدون ذکر منبع ممنوع می باشد 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چگونه در گروه ناصریا عضو شویم؟  


 

 >>>برای بازگشت به صفحه اصلی کلیک کنید<<<