. WWW.NASSERIA.NET

|abdollahi >>> ناصریا <<< nasser|

. WWW.NASSERIA.NET

|abdollahi >>> ناصریا <<< nasser|

رمز جاودانگی

با ابروهایی در هم کشیده شده و گردنی به عقب خمیده وارد جمع می شود!

 

نگاه غضبناک و طلبکارانه اش را به اطرافیان دوخته گوشه ای می نشیند .

 

احساس عجیبی دارد نوعی حس پرواز! احساس می کند از همه چیز و همه کس بالاتر و برتر است و خلاصه خدا او را برتر از کل مخلوقاتش آفریده!!!

 

به طرفش می روی با ترس و لرز لبخندی بر لب می آوری و به او سلام می کنی!

 

نگاه عاقل اندر سفیهی به تو می اندازد و تمام انرژیش را برای به کار انداختن لبها و تولید صدا در حنجره اش به کار می گیرد و در نهایت به سختی جواب سلام تو را می دهد!

 

گرچه این کار را با دادن کلی احترام و افتخار برای تو انجام می دهد و بعد از انجام این عمل سنگین و چشمگیر احساس سیری ناپذیری از گذشت و فداکاری و بزرگواری و جوانمردی در وجودش پدیدار می شود!

 

با خود می گوید: اوه من عجب انسان بزرگ و شگفت انگیزی هستم! بیخود نیست خدا من یک نفر را اشرف مخلوقاتش آفریده!دیدی چگونه جواب سلام این بدبخت مخلوقات ! را با بزرگواری دادم!

 

نگاهش می کنی احساس عجیبی داری با خود فکر می کنی این عصا قورت داده ءخود بزرگ بین به چه چیزش اینگونه می بالد ؟

 

به سوادش؟ داراییش؟ پدر و مادر فلان الدوله اش؟..

 یا به هنرش؟ به اخلاق خوبش؟روی گشاده اش؟ دل دریاییش؟!! 

 

شانه های خود را با بی تفاوتی بالا می اندازی و از کنارش می گذری.. در حالیکه درونت را احساسی مملو ء از نفرت و انزجار و شاید کمی ترحم پر کرده و با خود می گویی: بدبخت بیچاره ءخود بزرگ بین احمق اخمو فکر می کند کیست؟؟! حتی دیدن قیافه ء نکره اش حالم را بدکرد..!

 

جمع شلوغ و شاد است اما اشرف مخلوقات!!! تنهاست!!!

 

به سمتی دیگر می روی می بینی چند نفری دور یک نفر حلقه زده و با صدای بلند می خندند خود به خود انرژی مثبت وجودت را پر می کند و سرعت گامهایت بیشتر می شود لبخند برلبهایت می نشیند و سعی می کنی جلوتر بروی و شمع این محفل را ببینی.

 

او را می بینی سرتاسر چهره اش خنده است و زیبایی و شادی و انرژی مثبت.

 

به او سلام می کنی با خوشرویی نگاهت می کند و سلام بلند و شادی آفرینی می کند و لبخندش یخ دلت را آب می کند.

 

چند دقیقه ای کنار او می مانی و از صحبتهایش خنده هایش شوخیهایش محبتهایش انرژی می گیری و در نهایت با احساسی سرشار از محبت و دوست داشتن از او جدا می شوی و با خود می گویی کاش باز هم او را ببینم عجب آدم خوش برخورد و خوب و مهربان و بزرگی بود،چیزهای زیادی برای بالیدن داشت اما به خود نمی بالید و به جای فخر فروشی عشق و محبت نثار دیگران می کرد .. چه انسان خوب و دوست داشتنیی..

 

و چندین سال بعد هر دوی آنها می روند هم آن خود بزرگ بین دیگران کوچک بین، هم آن بزرگ اندیش شادکام شادی آفرین.

 

بر سر مزار اولی چند شاخه گل خواهی دید آنهم به رسم احترام و نه با نیتی صاف و دلی آرام!

 

واما بر مزار دومی چه می بینی؟ اوه خدایا این همه جمعیت گریان این همه قلب شکسته و اشکهای جاری ... سرتاسر عشق است و احترام...

 

 و سالها بعد از آن  اولی به ابدیت پیوسته و حتی نامی هم از او برده نمی شود اما دومی همچنان محبوب قلبهاست و یادش با عشق است و نامش با احترام..

 

ناصریا

 

آری اینست رمز جاودانگی انسانی چون ناصریا که اینگونه قلبها را ربوده و دلها را جاری از عشق ساخته و چه خوب است اگر همواره بزرگ باشیم و مهربان و سخاوتمند و گرامی، متواضع و بزرگوار و گلی باشیم که عطرمان هرگز از مشامها بیرون نرود حتی سالها بعد از رفتنمان...

 

گرچه آن کسی می میرد که در دلها بمیرد حتی اگر زنده باشد.. و نخواهد مرد آنکه مالک قلبها باشد و وجودش سرتاسر مهر باشد و شادی و محبت..

 

پس بهتر است کمی سعی کنیم به خود بیاییم و زنده بودن را انتخاب کنیم آنهم بودنی جاودانه نه نبودنی در بودن!

 

شاد و سبز باشید چون چشمه ای جاری از عشق خدا..یا حق..

 


برای مشاهده دیگر مطالب موجود در وبلاگ ناصریا با موضوع(نیک بیندیشیم ) بر روی همین لینک کلیک کنید

 

 

هرگونه تکثیر یا کپی برداری از مطالب این سایت بدون ذکر منبع ممنوع می باشد 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چگونه در گروه ناصریا عضو شویم؟ 

 


۷ نوشته واپسین 

  • بوی فاطمه، بوی بهشت...
  • تازه احساس می کنم که چشام بارونیه ...
  • مبه غمگین..
  • بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری
  • هوای تازه دلش می خواست ولی...
  • گلچین ایرانی(۱)
  • مردی که مردانه بود و هست ...  
  •  

     

     

  • مراسمها
  • مصاحبه با ناصرعبداللهی
  • مطالب نوشته شده توسط گل مینا
  • مصاحبه با نوید عبداللهی
  • عکسهای ناصرعبداللهی
  • و این بار او از ناصر می گوید
  • نقل قول از منابع دیگر
  • عضویت در گروه ناصریا
  • نقدوبررسی
  • یادمان
  • معرفی کتاب
  • مطالب نوشته شده توسط هومن
  • موسیقی
  • به سوی او
  • اخبار
  • دانلودوبرگردان آهنگهای بندرعباسی
  • مناسبتهای خاص
  • دانلود فایل صوتی کنسرتهای ناصریا
  • دانلود آلبومهای ناصرعبداللهی
  • فال ترانه
  • حرفهای شما   

     

     

     

    برای بازگشت به صفحه اصلی کلیک کنید.

  • یا مهدی یا عیسی یا محمد

    اغلب مردم گمان میبرند که جریان هدایت الهی و راه خوشبختی می بایست آنطور باشد که آنها فکر میکنند.


    افراد از مسیر هدایت الهی ونحوه ی هدایت شدن و شخص هدایت کننده،برداشتها و تصاویری دارند.

    گمان برده اند که جریان هدایت و نحوه ی آموزش باید طوری باشد که آنها برداشت کرده اند.


    اگر تصاویر و انتظاراتشان اغنا نشود،راه هدایت و جریان آموزش را مورد انتقاد و حتی  تهمت قرار میدهتد.


    با خود می اندیشند خداوند باید همان کاری را بکند که اینها می خواهند.


    در مورد شخص  راهنما و هدایت کننده نیز تصاویر زیادی را به یدک میکشند.

     

    از نظر اینها،فرد هدایت کننده باید ویژگی های فردی ،اخلاقی ،اجتماعی،خانوادگی،نژادی و...
    معین و از پیش تعیین شده ای داشته باشد.

     

    استاد و راهنما باید انعکاس تصاویر و برداشت های آنها باشد...


    گمانشان این است که راه خدا همان راهی است که اینها فکر میکنند.


    در صورتی که خداوند متعال میفرماید:راه من راه شما نیست.


    خداوندا اغلب به گونه ای به انسان می بخشد(چه مادی چه غیر مادی) که انتظارش را ندارد.

    از راههای که انسان حتی حدس هم نزده،او را آموزش داده  و به خود نزدیک میکند...


    همه پیامبران،ناجیان و اساتید حق در انجام وظیفه خود با این مشکلات مواجه شده اند.


    مردم جاهل انتظارات و پیشداوری های زیادی درباره این افراد،محتوی و نحوه ی هدایتشان داشته اند.

     

    اکثر انبیا و اولیا الهی از جانب اطرافیان و حتی دوستان و بستگان خود،با همین تصورات باطل و موهوم مواجه بودند.

     

    masih

     

     

    حضرت عیسی(ع)فرمود:برگزیده خداوند را همه جا گرامی میدارند مگر در سرزمین خود و میان نزدیکان و خانواده خویش).


    یکی از دلایلی که  مسیح(ع) در نظر پیشوایان یهود،به عنوان گنهکار شناخته و محکوم شد همین بود.


    آنها میگفتند میسح باید با جلال و شکوه آسمانی ظاهر شود،فرشتگان همراه مسیح باید ظهور کنند و او بر بالهای فرشتگان و...باید باشد!


    حال آنکه مسیح یک نجار معمولی و سوار بر الاغ و بر عکس آن چیزهایی که مردم فکر میکردند به بیت المقدس وارد شد.

     

    بعضی او را جن گیر و بعضی او را حامل روح شیطانی و حتی تجسم خود شیطان میشناختند.

     

    لکن عیسی مسیح کسی بود که خداوند او را روح الله و کلمه الله خطاب فرمود.


    آخرین ناجی زمین نیز با همین موانع رو به رو خواهد بود.

     

    بسیاری از علمای ظاهری  منکر ناجی زمین و برپا کنندگان حکومت و نظام الهی خواهند شد و البته در مرحله ی اول بسیاری از همین علما(ظاهری)هلاک و نابود میشوند....

     

    ایلیا.م 

     

     

    برداشت آزاد:

     

    برای تو و خویش


    چشمانی آرزو میکنم که چراغها و نشانه ها را


    در ظلماتمان ببیند


    گوشی که صداها و شناسه ها را


    در بیهوشی مان بشنود،


    برای تو و خویش


    روحی که این همه را در خود گیرد


    و بپذیرد


    و زبانی که در صداقت خود


    ما را


    از خاموشی خویش بیرون بکشد


    و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است


    سخن بگوئیم...

     

     قسمتی از سروده ای از احمد شاملو.

     

     

    هرگونه تکثیر یا کپی برداری از مطالب این سایت بدون ذکر منبع ممنوع می باشد 

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    چگونه در گروه ناصریا عضو شویم؟ 

     


     برای مشاهده دیگر مطالب موجود در وبلاگ ناصریا با موضوع(به سوی او ) بر روی همین لینک کلیک کنید

     

     

    ۷نوشتهء واپسین: 

     

  •  

  •  

    مدیریت وبلاگ:

     

    هرگونه پیشنهاد انتقاد یا درخواست خود را می توانید به دو صورت به اینجانب ابلاغ نمایید.

     

    ۱: از طریق همین وبلاگ و کلیک بر روی قسمت ( نظرات)

    ۲: از طریق ارسال نامه الکترونیکی

     

    آدرس ایمیل مدیروبلاگ ناصریا : sanieh_shomar@yahoo.com 

     

    در ضمن با آدرسهای زیر نیز می توانید به ناصریا بیایید.

     

    www.nasserabdollahi.coo.ir

     www.nasseria.dom.ir

     

    هر کدام را که راحتترید به خاطر بسپارید.

    یا حق.