نوروز امسال مثل سالهای گذشته سفری داشتم به بندرعباس و البته که سفر به بندرعباس همواره همراه خواهد بود با رفتن بر سر مزار ناصر عبداللهی عزیز که البته بخش مهمی از این سفر برای من و همسرم است.
در این مدت بارها به ناصریا سر زدیم که البته چند تن از دوستان خوبمون رو هم اونجا ملاقات کردیم.
من چند عکس از این چند بار برای شما گرفتم که براتون اینجا قرار میدم تا اونهایی که دوست داشتن تو اون روزا بندرعباس و بر سر مزار ناصریای عزیز باشن اما نتوستن بیان لا اقل با دیدن عکسها دلشون آروم بگیره...
جای همه دوستان خالی...
روحش شاد...
www.nasseria.net
برای مشاهده دیگر مطالب موجود در وبلاگ ناصریا با موضوع(عکسهایی از مزار ناصر عبداللهی ) بر روی همین لینک کلیک کنید
هرگونه تکثیر یا کپی برداری از مطالب این سایت بدون ذکر منبع ممنوع می باشد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چگونه در گروه ناصریا عضو شویم؟
نارِت ز یادُم اُو لحظه ئونی که با تو بودُم
آتش عشقت تو دامن ایزه به تار و پودُم
وقتی که تُمدی نگاهت اُمکه عاشقت بودُم
تیر نگاهت ایخا تو قلبُم لَرزی وجودُم
نارِت ز یادُم اُو لحظه ئونی که با تو بودُم
آتش عشقت تو دامن ایزه به تار و پودُم
اَرِم به صحرا مه وا خود تو فصل بهارِن
اَرِم تو باغون اَکنِم گردش که گلعُزارِن
نارِت ز یادُم اُو لحظه ئونی که با تو بودُم
آتش عشقت تو دامن ایزه به تار و پودُم
ای نازنینُم ای مونس دل اُمید جُونُم
فصل بهارِن دشت لاله زارن مبَر ز یادُم
نارِت ز یادُم اُو لحظه ئونی که با تو بودُم
آتش عشقت تو دامن ایزه به تار و پودُم
رنگ سال گذشته را دارد همه لحظه های امسالم
365 حسرت را همچنان میکشم به دنبالم
قهوه ات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمیگنجم
بیوه ام در جهان نما چشمی که به تکرار میکشد فالم
یک نفر از غبار میآید مژده تازه تو تکراری است
یک نفر از غبار آمد و زد زخمهای همیشه بر بالم
باز در جمع تازه ازداد حال و روزی نگفتنی دارم
هم نمیدانم از چه میخندم هم نمیدانم از چه مینالم
راستی در هوای شرجی هم دیدن دوستان تماشاییست
به غریبی قسم نمیدانم چه بگویم جز اینکه خوشحالم
دوستانی عمیق آمدند . چهره هایی که غرقشان شدم
میوه های رسیده ای که هنوز من به باغ کمالشان کالم
چندیست شعرهایم را جز برای خودم نمیخوانم
شاید از بس صدایشان زده ام
دوست دارند دوستان . لالم
تنهاییم را با تو قسمت میکنم . سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من . عالمی نیست
غم آنقدر دارم که میخواهم تمام فصلها را بر سفره رنگین خود بنشانمت . بنشین . غمی نیست...
حوای من . بر من مگیر این خودستایی را که بی شک تنها تر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست
آیینه ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
آیینه ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد در میان مردگانم همدمی نیست
همواره چون من نه . فقط یک لحظه خوب من بیاندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست
من قصد نفی بازی گل با باران را ندارم
شاید برای من که همزاد کویرم . شبنمی نیست
شاید به زخم من که میپوشم ز چشم شهر آنرا
در دستهای بینهایت مهربانش مرهمی نیست
شاید و یا شاید . هزاران شاید دیگر
اگر چه اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست
جای ما خالی....
سلام.
عکس های زیبایی بود.من هنوز بندر عباس نرفتم..
ممنون از شما .
دوستت دارم ناصریا.
سلام
به به بابا خوشا ب سعادتتون واقعأ... هرسال زیارت ناصر عبداللهى؟!؟؟؟
ما رو هم امسال آقاى عبداللهى طلبیدن و رفتیم بندر...
بگذریم..
ى سوال فنى داشتم: میشه خواهش کنم لینک دانلود صندلى داغ رو برام بذارید؟؟؟ ممنون میشم
مچکرم
صندلی داغ تو پستهای قبلی وبلاگ موجوده دوست عزیز
روحشون شاد..