. WWW.NASSERIA.NET

|abdollahi >>> ناصریا <<< nasser|

. WWW.NASSERIA.NET

|abdollahi >>> ناصریا <<< nasser|

تازه احساس می کنم که چشام بارونیه ...

گاهی دل آدم چه کارها که نمی کند!

 

اگر به او  بها دهی ،اگر صدایش را بشنوی، اگر  به ندای درونت گوش فرا دهی سرتاسر اعجاب است و اعجاب!

 

همه آنچه شد در یک لحظه اتفاق افتاد. آنهایی این سخنم را خوب می فهمند که این لحظه ها را درک کرده باشند.. لحظه ای که ناگهان چیزی از درونت می طراود و بیرون می ریزد.

 

هوای نوشتن در سر داشتم اما چه؟ نمی دانستم.. در فکرش بودم..جستجویش می کردم.. یک چیز نو می خواستم .. یه حس تازه و خالص...شفاف و بدون لک..

 

و آمد.. در یک لحظه.. همان لحظه ای که گفتمش!

 

عجب ایده جالبی! باز هم دلم با رفاقت یاریم کرد. فکری نو به ذهنم رسید .

 

بدین صورت که به صورت فال هر بار یکی از ترانه هایی را که ناصر خوانده است  انتخاب  کرده متن شعررا بنگارم و احساسم و هر آنچه که باید بنگارم و حسی زیبا را تجربه کنم و همچنین این فرصت را به شما نیز بدهم تا احساس خالص خود را نسبت به آن قطعه ابراز کنید. 

 

بلافاصله پس از این ندا همه آهنگهای ناصررادرون پلیر کامپیوترم ریختم و بعد از خواندن فاتحه ای پلیررا در حالت رندوم قرار داده  و به نیت ۱۲ حرف نام ناصرعبداللهی، ۱۲ بار دکمه بعدی رازدم و بعد از ۱۲بار در کمال ناباوری من  ترانه و حس ترانه و فال ترانه آمد...

 

پشت این پنجره ها وقتی بارون می باره...!!!  (۱)

 

ماتم برد! مبهوت و متحیر ماندم ! می دانید چرا؟  چون بعد از روزها و ماهها خشکی و آفتاب و نباریدن ، امروز آسمان غرید و نم نم باران پس از مدتها انتظار کمی چهره خسته و خشکیده شهر را نوازش داد..!

 

یاد آن حرفی افتادم که دوستی می گفت هر بار ناصر این ترانه را می خواند باران می بارید...(۲) و عجیبتر این که امروز چهار شنبه است شاید یکی از همان چهارشنبه های بارانی که ناصر گفته بود...

 

NASSERIA

 

آری ناصریا می دانم که چهارشنبه ها تو بیشتر از همیشه هستی اما تا این حد اعجاب حضورت را تاب ندارم.. اشکهایم سرازیر شدند.. می دانم که هستی ، بارها این را به من ثابت کرده ای اما هر بار بیش از پیش دلم می گیرد، دلم می گیرد که چطور با این همه مهربانی و بزرگی،  بسیار کسانی بودند که به دنبالی شاخی بر سرت می گشتند تا خاص بودنت را باور کنند ..

 

بزرگیت را شکوه و حضور همیشگیت را...

 

و حالا هم شاید خیلیها نتوانند درک کنند و شاید هم نه اما می دانم که آنها که باید بفهمند می فهمند و

 

ناصریا این را بدان که

 

 هستم تا هستی و هستی تا هستم...

 

عجب غرشی.. ! آسمان نیز می داند که تو چقدر غریب بودی..........

 

 

پشت این پنجره ها وقتی بارون می باره

وقتی آهسته غروب تو خونه پا می ذاره

وقتی هر لحظه نسیم توی باغچه ها میاد

توی خاک گلدونا بذر حسرت می کاره...

وقتی شبنم می شینه رو غبار جاده ها

وقتی هر خاطره ای تو رو یادم میاره

وقتی توی آینه خودم و گم می کنم

می دونم که لحظه هام رنگ آبی نداره...

تازه احساس می کنم که چشام بارونیه

پشت این پنجره ها داره بارن می باره...

 

 آره پشت این پنجره ها داره بارون می باره...

                                            

                                                                داره بارون می باره...

 

 و منتظرم تا احساس ناب شما را نیز در رابطه با قطعه پشت این پنجره ها بشنوم که شنیدنیست هرچند کوتاه باشد...


 ۱: برای دانلود پشت این پنجره ها بر روی همین لینک کلیک کنید.

 ۲ به پست مرد بارانی مراجعه کنید.

 


هرگونه تکثیر یا کپی برداری از مطالب این سایت بدون ذکر منبع ممنوع می باشد 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چگونه در گروه ناصریا عضو شویم؟