در ابتدا عید سعید مبعث را به تمام مسلمان جهان تبریک عرض می کنم و امیدوارم همواره لحظه هاتان سرشار از خوشی و تمام روزهایتان عید باشد و شادی.
همانطور که شما نیز در جریان هستید مدتیست که به دلیل بیماری مادرم به شدت تحت فشارهای روحی و جسمی و عاطفی هستم و کمتر فرصت دارم به وبلاگ و مسائل جانبی دیگر زندگیم برسم اما این موضوع باعث نشد که از قافله اخبار و آمار عقب بمانم.
موضوع جالبی که فکر مرا مشغول کرد سه شب پیش در بیمارستان اتفاق افتاد .
به عنوان همراه مادرم در بیمارستان بودم شب بود و با اینکه تازه ساعت ۹ بود اما سکوت نسبتا سنگینی بر فضای بیمارستان حکمفرما بودو من هم خسته و غمگین و افسرده گوشه ای کنار تخت مادرم کز کرده بودم و ... به ذهنم رسید که تلویزیون را روشن کرده و سعی کنم کمی فکر خود را مشغول موضوع دیگری غیر از بیماری مادر کنم.
تلویزیون را روشن کرده و شبکه ۳ را انتخاب کردم به امید اینکه یکی دیگر از برنامه های جنجالی کوله پشتی راتما شا کرده و ذهنم مفری برای خود پیدا کند!
کوله پشتی بود اما بدون فرزاد حسنی!
البته دو هفته پیش بعد از آن قسمت جنجالی که فرزاد حسنی از سردار رادان رئیس نیروی انتظامی انقاد شدیدی کرد به خاطر رفتار بد پلیس با مردم و اجرای خشونت بار و شاید ناعادلانه طرحهای جدید نیروی انتظامی حدس می زدم که فرزاد حسنی با کوله پشتی خداحافظی کند اما گمان نمی کردم این اتفاق تا این حد سریع بیفتد!(۱)
فرزاد را در مراسم هفتم ناصر در ارسباران تهران دیدم انتهای سالن ایستاده بود و خیلی غمگین به نظر می رسید آن موقع فکر می کردم فقط یکی از طرفداران ناصریاست اما بعد فهمیدم که در آلبوم آخر ناصر با او همکاری داشته و شعر مهرعلی و زهرا از اوست.
درکل جوان جسور و خوشفکریست و البته کمی تندرو و بی احتیاط.
شایعات درمورد او بسیار است از اخراجش از صدا و سیما گرفته تا زندان و حتی کشته شدن فرزاد؟!! را در این چند روز (آن هم با این همه گرفتاری خودم!)شنیدم.
امروز که مجالی برای استراحتی کوتاه یافتم تصمیم گرفتم کمی در این رابطه تحقیق کنم.
فرزاد حسنی از کوله پشتی اخراج شد
و در نهایت به سایت رسمی فرزاد رفتم و..
من به شخصه نظر خاصی در این رابطه ندارم چون در برخی موارد رفتار حسنی کمی بی ادبانه بود و با این که حرفهایش ناحق نبودند و انتقادش به عملکرد پلیس وارد بود اما به دلیل تندروی او توانستند تا بهانه لازم برای اخراج او ازاین برنامه را پیدا کنند.
اما اصلا چه چیزی علاقه مرا بر انگیخت تا در این رابطه بنویسم؟
این مساله مرا یاد ناصر انداخت و یاد مثل معروف "زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد "!
ناصزعبداللهی نیز انسانی بود که نمی توانست سکوت کند نمی توانست بدیها و بی عدالتیها را (از هر سویی نه فقط مسئولان) ببیند و چیزی نگوید و به همین دلیل نیز خیلی از اوقات دچار مشکل می شد و اصولا اصل مشکل اینجاست که حق و عدالت همواره مورد ظلم و تعدی قرار گرفته نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا رسم بر همین پایه استوار بوده است که هر که حرف حق می زند و یا راه حقی را انتخاب می کند در نهایت گرفتار خشم شیطانی نا حق دوستان می گردد و متاسفانه به نوعی جلوی حرکت و تفکر برحق او گرفته خواهد شد.
راستی چرا نمی توانیم کمی انتقاد پذیر باشیم؟
(۱): قسمتهایی از این برنامه را می توانید اینجا ببینید.
در نهایت ازدوستان خوبم که با تماسهایشان دلگرمیها همدردیها و همدلیها تا امروز مرا تنها نگذاشته اند نهایت تشکر را دارم.
از هومن عزیز الهام، سپیده، ویدا، خاطره و همچنین اسحاق احمدی ، سیاورشن و دوستان خوبم در هرمزگانی دات نت.
وهمچنین لیدای عزیزم که پستی در این رابطه در وبلاگ خودش نوشته و همچنین از همه دوستان عزیزی که برای مادرم دعا کرده و از طرق دیگر جویای حال او شده اند تشکر کرده از شما می خواهم امروز که روز عید است از ته دل برای شفای مادرم که هم اکنون در بخش (آی سی یو) بستریست دعا کنید و البته برای تمام مریضان از خداوند متعال طلب درخواست شفای عاجل دارم.
و تشکری مخصوص دارم از دوست خوبم سمیراو مادر گرامیشان که امروز بعد ازظهر با حضورشان در بیمارستان به من ثابت کردند که وبلاگ ناصریا جای خودرا در دل دوستان و دوستداران ناصریا باز کرده و من نیز توانسته ام سهم کوچکی از این دوستی را از آن خود کنم.
ممنون ازحمایت و همدردی همه شما
برای مشاهده دیگر مطالب موجود در وبلاگ ناصریا با موضوع(نقدوبررسی) بر روی همین لینک کلیک کنید
هرگونه تکثیر یا کپی برداری از مطالب این سایت بدون ذکر منبع ممنوع می باشد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چگونه در گروه ناصریا عضو شویم؟
موضوعات دیگر:
برای بازگشت به صفحه اصلی کلیک کنید.
تو فکر بودم که برای پست جدید چی بنویسم یکی دو تا مصاحبه آماده داشتم و یکی دو تا ایده برای این پست اما وقتی یکی از ایمیلها م و باز کردم چنان شوکی بهم وارد شد که احساس کردم هرچه در ذهن داشتم از یادم رفت!
عکسی از ناصر در بیمارستان هاشمی نژاد تهران!!! (لینک عکس و پایین همین پست گذاشتم)
تا چند لحظه هیچ حرکتی نمی تونستم بکنم پیش از این هم عکسی از ناصر در بیمارستان شهید محمدی بندرعباس دیده بودم که اون عکس مال روزهای اول بود(همین عکس پایینی) و به هیچ عنوان تا این حد دلخراش نبود و اصلا وخامت حال و اوضاع ناصر با این عکس قابل مقایسه نبود.
در مورد اینکه ناصر مضروب شده بوده و غیره خیلی حرفها و سخنها شنیده بودم اما واقعا شنیدن کی بود مانند دیدن!
سه روزه که یه جایی بین آسمون و زمین گیر افتادم سردرگم و حیرونم عین این آدمهای بهت زده حالا می فهمم چرا اون روزا نمی ذاشتن کسی ناصر و ببینه حالا می فهمم چرا با اون همه سرسختی اجازه ندادن کسی پیکرش و بعد از مرگش ببینه حالا بهتر درک می کنم حرف اون دوستی و که می گفت ناصر رو طوری زده بودند که انگار شکنجه شده بودوحالا می فهمم که چرا ...
اما خیلی چیزها رو هم نمی فهمم تا الان حرفی نزدم از ترس اینکه وبلاگ فیلتر بشه بسته بشه چه می دونم از اینجور بلاها سرش بیاد اما حالا حرفم و می زنم هرچی می خواد بشه بشه حرف حق و باید گفت تا کی سکوت کنیم و اعتراضمون وپشت نقطه چینها پنهان کنیم؟
تا کی بگیم کاریه که شده بهتره چیزی نگیم شاید خطرناک باشه شاید فلان باشه بهمان باشه.
نه من امروز حرفم و می زنم چون قلبم به درد میاد وقتی ورم صورت ناصر و می بینم چون خونم به جوش میاد وقتی از شدت ضربات به زحمت می تونم تشخیص بدم که این صورت مال ناصرعبداللهیه.
بذار هرچی می شه بشه من حرفم و می زنم چرا کسی به پرونده ء ناصر رسیدگی نمی کنه؟؟؟؟؟؟؟
چرا یه افغانی اگه تو این مملکت کشته بشه تا ته و توش و در نیارن ول نمی کنن حالا چطور شده که ناصرعبداللهی رو با این همه پشتوانه ء احساسی و خیل طرفداراش و دوست داراش کشتن و آب از آب تکون نخورده!
به خدا اگه بدترین تصادف رو هم می کرد هرگز تا این حد سرو صورتش ورم نمی کرد آخه بی انصافی تا کی ؟
آخه بی رحمی و بی عدالتی تا کی؟ چرا باید قاتلهای ناصر آزاد بگردن و خانواده ءناصر دوستاش و دوستداراش لحظه لحظه بسوزن و آب بشن و خودشون و به زور با عکسها و آهنگها و یادگارهای او مشغول کنن تا کمتر به این فکر کنند که ناصرو چه ناجوانمردانه از میان ما بردند .
من دیگه نمی تونم ساکت بمونم هرچی می خواد بشه
می خوام فریاد بزنم ،من اعتراض دارم اعتراض !!!!!!
چه فایده که الان مدام آهنگهای ناصرو از تلویزیون و رادیو پخش کنن ما دلیل مرگ و می خوایم چطور شده که بعد ۶-۷ ماه هنوز جواب کالبدشکافی نیومده؟؟؟!!!
کدوم آدمی با کشیدن کراک و غیره به این وضعیت میفته ؟؟؟؟
تا کی خودمون و بزنیم به کوچه ء علی چپ.
چراهیچ کس رسیدگی نمی کنه؟ مگه نه اینکه ناصرعبداللهی یه هنرمند عاشق و عارف بوده مگه نه اینکه هنوزم آهنگ مذهبیی رو دست یا فاطمه ء اون نیومده مگه نه اینکه اون یه ایرانی پاک و عاشق و وطن دوست بود و مدام از عشقش به ایران و مردمش می گفت مگه نه این که با تمام مشکلاتش با این که مثل خیلیهای دیگه که ایران و ترک کردند و رفتند ناصر عبداللهی هم می تونست این کار و به راحتی انجام بده و بره و مطمئنا اونجا قدرش و بیشتر از اینجا می دونستند اما به خاطر عشق به مردم و میهنش موند و با تمام مشکلات ساخت و جنگید تا ماهیت و غیرتش و به همه ثابت کنه و کرد.
اینه پاداش اون همه مردونگی و غیرت؟
اینه جواب اون همه عشق و محبت؟
یه پرونده ء عجیب و غریب و مرگ بی دلیل و! همه چی تموم؟؟؟
اینه پاداش آدم عاشق؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اشک اجازه ء ادامه به من نمی ده گرچه خوب می دونم تا همین جاشم زیاده روی کردم اما لااقل یه کم دلم آروم گرفت و خیالم راحت شد که حرف دلم و زدم تا کی سکوت؟؟؟؟؟؟؟
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت ... شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
قفس داران سکوتم را شکستند
دل دائم صبورم را شکستند
به جرم پا به پای عشق رفتن
پر و بال عبورم را شکستند
مرا از خلوتم بیرون کشیدند
چه بی پروا حضورم را شکستند
تمنا در نگاهم موج می زد
ولی رویای دورم را شکستند.
آری...
تمنا در نگاهش موج میزد ولی رویای دورش را شکستند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای دیدن عکس ناصر عبداللهی در بیمارستان هاشمی نژاد بر روی لینک زیر کلیک نمایید
http://i15.tinypic.com/6bolvmu.jpg
به دلیل وخامت عکس نتونستم اون و تو صفحه اصلی بذارم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چگونه در گروه ناصریا عضو شویم؟
آهنگ وبلاگ: راز از آلبوم ماندگار ناصر عیداللهی