آن هم مادری که هرگاه به یادش می افتم جز لبخند و محبت و عشق و دعا چیز دیگری به یاد نمی آورم.
امروز بعد از روزها سکوت، بی پروا و بی اختیار گریستم.
بماند که صحنه های بیمارستان، اضطرابها، دلهره ها ،لحظه های امید و ناا میدی ،همواره چون سریالی تمام نشدنی بر پرده غمزده چشمانم درحال اکران هستند و کابوس لحظه های بیداری و همراه همیشگی خوابهایم شده اند.
اما چه کنم؟ چه کنم با غم دل ؟ چه کنم با یاد تو مادر؟
در خانه که هستم مدام صدایش را می شنوم بی اختیار نامش را بر زبان جاری می کنم سر سفره غذا چشمان بی تاب و نا امیدم به دنبال مادر می گردد به هنگام خواب دستان خسته ام به دنبال دستان گرم و با محبت مادر این سو و آن سو را جستجو می کند.
مادر خسته ام دلتنگم بی تابم دستم را بگیر بی تو چگونه با تنهایی خود سر کنم؟
و آنقدر منتظر می مانم تا خواب چشمان ماتم زده ام را ببنددو..
مادر را می بینم بر تخت بیمارستان،
مادر را می بینم بیمار در خانه ،
مادر را می بینم لبخندبرلب ونوازش کنان بر سرم..
و می گوید: غصه نخور دخترم...
با آهی بلند و نفسی بریده از خواب می پرم، بارها و بارها!
اطرافم را با شتاب به دنبال او جستجو می کنم اما؟؟؟
مادرم کجاست؟ تو می دانی؟...
برای مشاهده دیگر مطالب موجود در وبلاگ ناصریا با موضوع(یادمان )بر روی همین لینک کلیک کنید.
هرگونه تکثیر یا کپی برداری از مطالب این سایت بدون ذکر منبع ممنوع می باشد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چگونه در گروه ناصریا عضو شویم؟
موضوعات دیگر:
برای بازگشت به صفحه اصلی کلیک کنید.
ناصر عبداللهی...... هنر مندی که هنوز با صداش زندگی میکنم .... هنوز آهنگ نصریا ش تو ذهنمه...... حیف که خیلی زود به سرش هوای حوا زد و رفت....... تحسین به تو و اتنخابت......
خوشحال میشم بهم سر بزنی
حس و حالتو خوب خوب درک می کنم. از حدود ۴ سال پیش من هم به دنبال عزیزی می گردم. تنها تفاوت من با تو اینه که من دنبال پدرم هستم و تو دنبال مادرت.
عزیز دل! صبر در برابر مشیت خدا تنها راهیه که باید در پیش بگیری تا داغون نشی. نمی گم گریه نکن. نمیگم به فکرش نباش. چون محاله. آروم گریه کن. من می دونم چه عزیزی رو از دست دادی. گریه کن. ولی نه طوری که روح مادرت در عذاب قرار بگیره. مطمئن باش این روزهای خیلی سخت میگذره. درسته یاد عزیزش هیچوقت از دل آدم بیرون نمیره ولی تحملش برای آدم آسونتر می شه.
برات فقط آرزوی صبر دارم. عزیز دل! موفق باشی.
...
.....................................................................................................
چی میشه گفت...
...........................................
هر چه کردم نتونستم صفحه ی وبلاگ رو ببندم...
بارهاو بارها خوندمش...
مینای عزیز که با ما درد دل کردی...اونموقعها دفتر خاطراتی داشتیمو فقط برای خودمون می نوشتیم...چه خوبه که حالا میتونیم با چند نفر قسمت کنیم.
اما درد از دست دادن رو چی؟
میشه اونو با کسانی دیگر قسمت کرد؟شاید بشه ...مثل اون عزیزی که پدر از دست داده ...
خدای بزرگ...چی میشد اگه تو کودکیهامون میموندیمو وقتی ازمون می پرسیدن چه آرزویی داریم نگیم میخوایم بزرگ شیمو بگم میخوایم با پدرو مادرمون باشیم...
تا ابد ...تا آخر عمر...
جبر گریز ناپذیر و بی رحمی که عزیز ترینمونو ازمون میگیره...کاشکی اینطوری نبود...
تصور درد از دست دادن دیوانه کنندست و تحملش...کاری که مینا الان داره انجام میده....
خدایا آرامش رو به دل دردمندش هدیه کن و تنهاش نذار...
تو غمات منو هم شریک ندون دوست خوبم....
تو غمات منو شریک بدون...
سلام عزیز دلم
درکت میکنم گلم اما بدون مامان گلتون هنوزم با شماست و به یاد شماست هنوزم شبها موهایت را نوازش میکند .
همیشه واسه آرامش مامان نازنینت و آرامش دل مهربونت دعا میکنم.
روحشان شاد
چه خوشن عاشق بشی تو کوچون جار بکشی ، رو دیوار خونتون عکس دوتا دل بکشی ، شو و روز دل واپسی یارت ندن به هر کسی فال حافظ بزنی تا کی به عشقت ارسی ، بشی از خونه تو در صبح شفق کله سحر، توی راه مدرسه بگیری از او خبر، گپ و گفت بپیچه نظری وا چوک کین؟، خواستگاری تازه هندن که ایتو دل ترکن ... بدو ای رفیق راه صورتت چو مثل ماه ، دل خواطر خواه تون دل که ناکنت اشتباه ، دیدنت با یک نظر عقل و هوش ایبو از سر از تو و چشمون تو دل ناتونت بکنت گذر ، بیا تو روی زبون حرف دل تا که بودونت ، .........
( اگه معنیش رو نفهمیدی زیاد ناراحت نشو چون به زبان بندری نوشته شده )
سلام ... من با یه آپ متفاوت اومدم اگه بیای خودت میدونی ... پس من منتظرتم ... من هم سلمان خان همون که بیشتر از همه دوست داره ... یه آسمونی تنهای تنها id:ye_asmone_royaie در پناه حق یا علی خدانگهدار ...
مینا جون، عزیزم، مادرت آمرزیده است.
گلم غصه نخور، به خدا توکل کن.
روح مادرت انشاء ا... شاد باشه و مطمئن باش که هست.
انشاءا... با فاطمه زهرا (س) محشور شه.
برات از درگاه ایزد منان طلب صبر می کنم.
روح مادرت شاد. در ضمن دل خودتم شاد شاد شاد.
با سلام خدمت گل مینای عزیز
درد از دست دادن عزیزان در زندگی؛ غم بسیار اندوهگین و سنگینی است و غم از دست دادن مادر از پدر سختتر است. و من نیز جای خالی پدر را در جای جای خانه حس میکنم. این رسم با زندگی ما انسانها عجین گشته. شاید نه که حتما خواست حضرت دوست در سرنوشت ما بوده و خواهد بود و اینچنین بودنی حسرت از دست دادن عزیزانی را که در زمانی دیگر در بین ما نیستند بیشتر احساس شود.
فقط باید یاد و خاطره این عزیزان را گرامی داشت و دانست که این راه برای همه انسانها خواهد بود.
من نیز برای شما آرزوی صبر و تحمل و طول عمر را خواهانم و ما را شریک غم خود بدانید.
((((((((((((((مـــــانـــــدگــــــار نـــــــاصــــــریــــــا))))))))))))))
بادی چنین مهیب نزیبد بهار را
کز برگ و گل برهنه کند شاخسار را
در شعله های خشم بسوزاند این چنین
گل را و خار را
اکنون جمال باغ بسی محنت آور است
غمگین تر از غروب غم انگیز آذر است
بر چشم هر چه می نگرم در عزای باغ
از اشک غم تر است
مادر که مرد سوخت بهار جوانیم
خندید برق رنج به بی آشیانیم
هر جا گلی به خاک فتد یاد می کنم
از زندگانیم
*****
مینا عزیز ...سلام و خسته نباشى
در غم و حزنت شریکم امیدوارم که خدواند در این ماه مبارک رمضان به شما و خانواده ات صبر عنایت فرماید ... برایش دعا و رحمت از خداوند بطلبید ...
موفق باشى
با سلام..
مرسی از نظر محبت آمیز شما...
چه نثر زیبائی را در وصف مادر انتخاب کردین..
میم..مثل مدر..
سبز باشید..
Salam MiNa Jan Namaz Rozat Ghabol Bashe Movafagh Bashi
سلام و خسته نباشید
اومدم بگم آپم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل] تشریف بیاورید[گل][گل][گل][گل][گل][گل]
گل][گل][گل][گل][گل][گل] تشریف بیاورید[گل][گل][گل][گل][گل][گل]
منتظرتان هستم
التماس دعا[بدرود]
شهریور ۵۹ سفالین را خاطره آلود کرده است.
دعوت میکنم از شما همه برای یادآوریش...
سلام مینا جان
امروز بعد از مدتها اومدم تو وبلاگت از دیدن این پستت واقعا ناراحت شدم منو ببخش عزیزم اگه دیر اومدم برای عرض تسلیت امیدوارم که خدا بهت صبر بده و روح مادر بزرگوارتون رو قرین رحمت الهی کنه
*******************
کاش می دانستی که چه تلخ است وداع و چه سنگین بود روزی که تو از من گشتی جدا و من آن روز شکستم بی صدا در سکوتی ماتم زا ، دوست داشتم که بمانی و مرا از غم برهانی . دوست داشتم نظری کوتاه بر چشمان پر از حسرت من می کردی تا شاید حرف چشمان مرا می خواندی یا شاید لحظه ای بیشتر پیش من می ماندی ، دوست داشتم به رسم لحظه ی آخر کمی گوش می کردی تمام حرف های ناتمام را ولی افسوس که تو بی تاب رفتن بودی و من ماندم و دنیایی از نا گفته ها و خاطرات ( روحت شاد مادر)
خواهرم... در حال و هوای باز دلتنگ نداشتن ناصر نازنین که تا این مدت برای بسیاری از دوستان و آشنایانم عجیب و غریب است و با خواندن این دلنوشته هایتان چه اشک آغوش خودم را مرور می کنم و هجرانی هایم از فراق مادر نازنینم که سالهای طولانی از فراق پدرم نیز عاشقانه با او و آلام او در خانه و بیمارستان بودم و اینک نه او را دارم و نه آن که نهانی های مرا می دانست و چه قدر کلام و حس حاضر و اشارت و بشارتهایش را در اکنون پر ملالم کم دارم و مانده ایم تنها من و دیواری که خاطر آن دو دلبسته جاوید به جانم از آن می بارد و بخصوص این روزهای ربنا ی بی حضور ناصر...اما او که این جاست.او که نرفته است.از او بپرسید که چه می کند با دل ما !
وای...مادر...مادر.....
همبغتانم خواهرم گل مینا.
در یادش زیست کن و خاطر نازش و نه با داغش...
شاد باشی خواهرم.ما را هم شریک غم هایت بدان.
راستی آیا صحیح است که همکار شما اسمش رو یادم نیست با سیاورشن کتک کاری کرده است؟
هومن با سیاورشن کتک کاری کرده؟؟؟؟؟!!!!
نه دوست عزیز این حرفها شایعه اس :))
هومن و سیاورشن با هم دوست هستند و مشکلی با هم ندارند.
سلام مینا جان فقط می تونم بگم کلماتت دل هر کسی رو به درد میاره حتی کسی که غم فراق مادر رو نچشیده باشه
متاسفم همین
آهنگ سامی یوسف رو این نوشته ها واقعا ادم رو منقلب می کنه
چقدر سخته
بازم هزاران با متاسفم
شادی روح مادرگرامیتان وآرامش شما را از خداوند متعال خواستارم
سلام
امیدوارم روح ایشان قرین رحمت پروردگار شود. ان شاا... خدا به شماهم صبربدهد. امیدوارم همه ی ما بتوانیم مصائب دنیا و حتی آخرتمان را تحمل کنیم.
البته طبیعی هم هست که شما چنین حسی داشته باشید اما از یه جهت بایست آینده رو هم دیدکه حتمآ صبورانه می بینید.
سلام
نمیدونم چرا اینجوری میشه هر وقت غمی داری غم های دیگه هم سر میرسن....
مینای عزیز از غم دوری استاد عبدالهی رنج می بردیم که مادر عزیز شما به رحمت خدا رفت چند روزی گذشت یکی از دوستان من هم به رحمت خدا رفت نمیدونم چرا... ولی این قول رو هم به تو و هم به همه میدم که اونجایی که اون ها هستند ۱۰۰ها بار از این کره خاکی ما جاشون بهتره....
میناجان ممنون خیلی چیزها از شما یاد گرفته ام...به امید اون روز
دوستانی که کامنت منو میخونن!!!
دوستانی که کامنت منو میخونن!!!
دوستانی که کامنت منو میخونن!!!
دوستانی که کامنت منو میخونن!!!
یه فاتحه برای برای مادر مینا و استاد ناصرعبدالهی بفرستید ممنونم....
دوست عزیزم
توی این روزای عزیز و گرامی برای مادر نازنین شما و همه سفر کرده هامون آرامش و آمرزش از خدای بزرگ طالبم . همچنین مرهمی برای دل خسته ت ، که تنها خود خدا می تونه بهترین طبیب و یاری رسان باشه .
سلام مینا جان
از صمیم قلب تسلیت میگم
شرمنده از اینکه دیر اومدم
ممنون از کسی که وبلاگ شمارو بهم معرفی کرد...
چرا رفتی...چرا رفتی ...من گلایه ای نکردم؟/
سلام مینای عزیز
چقدر زیبا و مثاثر کننده نوشته بودی وعکسی که انتخاب کردی واقعا زیبا و روحانی بود . نمیدونم چرا هربار این فیلم رو نگاه میکنم نا خود آگاه گریه میکنم . گاهی هم ترانه ای که در فیلم خوانده میشه رو با گیتار زمزمه میکنم و اشک از دیدگانم جاری میشه:
بگذر زمن ای آشنا چون از تو من دیگر گذشتم
حالا توهم بیگانه شو چون دیگران با سرگذشتم
مینای عزیز غمی بزرگ در دل داری و جای خالی یک عزیز رو که آدم نگاه میکنه گویی تمام دنیا روی سرش خراب میشه.
امیدوارم روح مادر عزیزت در بشهت برن پروردگار که در تمامی ادیان نوید آن داده شده است در آرامش باشه و از خداوند متعال خواستارم که در مقابل این مصیبت بزرگ به شما نازنین اعطا کند
مینا جان کجایی؟
یعنی چی کجا ام؟