. WWW.NASSERIA.NET

|abdollahi >>> ناصریا <<< nasser|

. WWW.NASSERIA.NET

|abdollahi >>> ناصریا <<< nasser|

خوب این هم از مراسم چهل!

 ویدا

مهران

ما همیشه صدا های بلند را میشنویم ..پر رنگ ها را می بینیم ...سخت ها را می خواهیم ...غافل از
اینکه خوبها اسان میایند ..بی رنگ می ما نند ..و بی صدا می روند...!
ناصر اروم رفت..اینا بودن تو مراسم شب ۷ میگفتن ناصر تنها بود؟اخه چقدر تظاهر!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حالا واسه گرفتن مراسم این همه ادا اصول؟به خدا که از جنس ناصر بودن سخته ..کاش پیش خودمون بود پیکرش...گرچه تا ابد پیش ماست تا ابد...به خدا دلم هیچ جوری اروم نمی گیره یکی بگه چی کار کنم؟هر روز بد تر ز دیروز...کاش هیچوقت نمیرفت...روحت شاد عزیز دل...
 

نهاده اند یکی سنگ بر مزار نبوغم به پاس آن همه لوح و سپاسهای همیشه

 چی بگم که ذهنم من و یاری نمی کنه و دلم طوری گرفته که انگار مرده ام و توی قبر دارم فشار قبر و تحمل می کنم

چی بگم از این همه سپاس این همه قدردانی آیا زبان گویای این همه نیکی و قدرشناسی هست؟

چی بگم از کجا و از کی بگم؟

از رفاقتها از همراهیها از مهربانیها از وفاداریها؟

خنده داره حتی نمی تونم از مرده پرستی بگم و به مرده پرستی این جماعت حق شناس افتخار کنم

تا زنده بود تنها بود و تنها و حالا...

چند روزی ادای دوستیش و در آوردن با گرفتن دو تا مراسم و ساخت دو تا کلیپ و پخش دو تا برنامه ماهواره ای!

صدا و سیما هم که اصلا...حرفی نزنم بهتره!

که بماند که تو این برنامه ها هم هدف اصلی چیز دیگه ای بود و ما هم که اصلا نفهمیدیم!

اما همین نمایشنامه رو هم مدت زیادی نتونستن ادامه بدن و مجبور شدن ماهیت اصلیشون و رو کنن.

بماند که خیلی مسائل دیگه هست که...

عجب غربت نفس گیری!

اونقدر ناراحتم که نفسم به سختی بالا میاد و بی اختیار یاد مرگ خودم میفتم و با خودم می گم اگه با ناصر چنین کردند پس وااااااااااااای به حال من!

ناصری که این همه برای هنر این مملکت زحمت کشید ناصری که لبخندش شادابی و صدایش مهر را به ما هدیه می کرد.

او که اگر هر چه نبود هنرمندی بزرگ و لایق احترام و قدردانی بود.

اما تا زنده بود جواب خوبیهایش را با بدی دادند و...

دلمون خوش بود به مرده پرستی .

گفتیم خوب حالا که مرد قدرش را می دانند و..

عجب!!!

چه جالب مثل اینکه مرده پرستی هم مثل خیلی ار سنتهای دیگه ء ایرانیها به تاراج رفته و ما واقعا بی هویت شدیم!

یعنی ناصریای ما 5 میلیون تومان نمی ارزید؟؟؟

یا؟...

اما در این بین بودند کسانی که تا بود به رسم عشق و قدر شناسی دوستش داشتند و در حد توانشان قدرش را لااقل می دانستد و برخی هم لااقل سنت مرده پرستی را به جا آوردند.

اما این به ظاهر دوستان...؟

در این فضا در این میان هنرمند ما مخترع مبتکر یا هر چیز دیگری به کدامین پشتوانه و قدرشناسی می خواهد پیشرفت کند؟

به این امید که بداند پس از مرگش هم قدرش را نخواهند دانست؟

اما!

هنوز زنده ام و زنده بودنم خاریست به چشم تنگی نا مردم زوال پرست

ناصر تو قلب خیلیا هست یادش مهرش عشقش

و این ذخیره مهری است که برایمان خرج کردو بازتاب عشقیست که به ما دادو خدا رو شکر که هنوز هستن کسایی که شیشه ء دلشون اونقدر تار نشده که نقش لبخند ناصریا روتو انعکاس قلبشون تشخیص بدن و ناصریا تا همیشه تو دلهاشون زنده می مونه.

 پرند. به این چیزای صوری هم نیازی نداریم

و به قول لاله هر چیزی لیاقت می خواد اشک ریختن برای ناصر هم لیاقت می خواد..

 

و این شعر رو هم از طرف خودم و تمام دوستان و دوستداران ناصر عبداللهی عزیز تقدیم می کنم به همه کسایی که یادشون میره که روزی خودشونم میرن.

علی

اگه بمیری این روزا ، همون که خیلی عزیزه

و ببینین اینا دیگه کین که حتی حالا هم ....

خوب این هم از مراسم چهل!

 متاسفم ...همین!

 


 برای مشاهده دیگر مطالب موجود در وبلاگ ناصریا با موضوع(مطالب نوشته شده توسط گل مینا ) بر روی همین لینک کلیک کنید   

 

 

 

هرگونه تکثیر یا کپی برداری از مطالب این سایت بدون ذکر منبع ممنوع می باشد 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چگونه در گروه ناصریا عضو شویم؟ 

  

 

برای بازگشت به صفحه اصلی کلیک کنید.

 


خیلی دوسِت داشته باشه ، یکی دو روز اشک میریزه
اون که دیگه عاشقته ، یه هفته مشکی می پوشه
بعدم تو رو یادش میره ، با یکی دیگه می جوشه
اگه بمیری این روزا ، ککه کسی نمی گزه
کسی واسه مراسمت ، حلوای مفت نمی پزه
کسی به پات نمی شینه ، کسی به پات نمی مونه
بعد دو سال هیشکی واست ، فاتحه هم نمی خونه
اون وقتا تا کسی می مرد ، از گریه بود صورتا خیس
حالا هزار تا می میرن ، عین خیاله هیشکی نیست
تا زنده ای و محتاجی ، محبت همه کمه
همچین که یکی می میره ، عزیز می شه واسه همه
تا زنده ای و محتاجی ، محبت همه کمه
همچین که یکی می میره ، عزیز می شه واسه همه
(ناصریا)

ما سعی می کنیم تا آخرین لحظه زندگیمون یاد و نام ناصریا رو برای خودمون زنده نگه داریم و از برکاتش برخوردار بشیم

سلام مینای عزیزم
من امروز به...زنگ زدم و اونا هم گفتن که مراسمی در کار نیست و آب پاکی رو ...ولی واقعاْ ناصر ما هیچ احتیاجی به مراسم اینا نداره. چون ناصر توی دل تک به تک ماست. باور کن اگه خودم بودجه شو داشتم مراسمی براش می گرفتم که همه این به ظاهر دوستان انگشت به دهان بمونند...چیزی ندارم بگم. سکووووووووت
نظرات 25 + ارسال نظر
ّهومن سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:11

سلام مینا جان.
خیلی قشنگ نوشتی.
برای بعضی ها واقعا متاسفم.
واسه اون بعضی ها که وقتی ناصر قرار شد تو شهرش خاک بشه گفتن
ناصر تو بندر کسیو نداره!!!!!
من واسه اینا متاسفم که قدر انسان وارسته ای مثل ناصر رو ...
امیدوارم دلهای طرفداراش روز به روز صاف تر و اکتر بشه.


امیدوارم

مردی که مرده بود سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:24 http://zendeh-be-goor.blogsky.com

میخوام بگم که این صدا
هر چی که هست ماله منه
شیشه ی رخوت شب
سنگ ستاره میشکنه

علی(ناصریا) سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:57 http://p-m-c.tk

سلام مینا خانم و تمام دوستان خوبم .

البته همونطور که قبلا خدمت شما عرض کردم مینا خانم می دونستم مراسمی در کار نیست چون من قبل از اینکه شما با آوای نکیسا تماس بگیرید و پی گیر شید و این حرفا از طریق یکی از دوستان از یکی از مسئولان فرهنگی هنری شهرداری من باب این مسئله سئوال کردم وایشون آب پاکی رو همون موقع ریخت رو دستم و گفت امسال دیگه مراسمی برای زنده یاد عبداللهی برگزار نمیشه ولی سال آینده مراسمی به یادبود او برگزار خواهد شد ولی چیزی نگفتم تا شاید خودتون به این شعری که قبلا کامنت زدم برسید ...

دوم اینکه اینطوری نگید بابا که ناصرو نمی خواستن و این حرفا . اصلا اینطوری نیست . ببینید ما نباید توقع بیجا داشته باشیم که ... آوای نکیسا و شهرداری کاره خودشونو کردن .. شما نگاه کنید ببینید آیا چنین مراسم هایی که برگزار شد برای دیگر هنرمندان سفر کرده برگزار شد؟ برای بابک بیات ها و فرهاد مهرادها و فذوغی ها و مازیار ها ...
پس بدونید اگه اوای نکیسا کاری کرده بخاطر فروش آلبوم نبوده و فقط دوستی صمیمی بین اونها باعث این کار شده که غلام علمشاهی این کارا رو بکنه .

پس اینقدر بی انصافی نکنید ... احساساتتون رو می درکم ولی یه خورده هم منصف باشید حالا که ۲۰ روز از چهلم گذشته این حرکت یه خورده خاله خانباجی بازیه . (فکر کنم باز گاف دادم!!!)

منتظر زیارت شما در سفیر / جوانانه ترین موضوعات و مطالب

۱.بقیه رو نمی دونم اما برای بابک بیات ۴۰ گرفتن
۲.قصد ما توهین به شرکت خاصی نبود
۳.تا امروز ما منتظر بودیم که شاید...اما امروز مطمئن شدیم که نمی گیرن پس تو این ۲۰ روز ما د خالتی نداریم

پرند سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 07:21

بله مینای عزیز!
حق با شما و دوستای دیگه س .
حالا نهایتاْ مراسمی هم گرفته می شد ، چه گلی می خواستن به سر کسی بزنن ؟ اگه به یادبوده ، اونایی که باید ، هر روز و همیشه به یاد عزیزانشون هستن و تلاش خودشونو می کنن .
ناصریا ‌! همیشه در یاد و خاطرمون می مونی .
مینا جون ! بابت عکسای این مطلب واقعا ممنون . به خصوص اولی !
شاد و پیروز باشی دوست خوبم

sepideh سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:48

سلام مینای خوبم ، مینای گلم
واقعا داغ دلم رو با این عکسها و این آهنگ تازه کردی و حسابی حالم گرفته تر شده دلم هوای بندر رو کرد البته فقط هوای مزار ناصر همین خیلی دلم برای خنده هاش تنگ شده چقدر زود همه فراموشش کردند. اگه از اول نمیخواستن براش مراسمی بگیرن قبلش میگفتن به ما، مطمدناً ناصر اینقدر طرفدار داره که اگر هممون مبلغ 5000 تومان هم میریختیم به حسابشون بهترین مراسم رو که ناصر لیاقتشو داشته باشه میتونسیم براش بگیریم البته هیچ چیز لیاقت ناصر رو نداره و نمیتونه جای خالیش رو برامون پر کنه ولی حداقل یه کم تسلیمون میداد ولی حیف ..... دریغ از یک جو معرفت ولی من تنها چیزی که میدونم دنیا دار مکافاته و میگن هر دستی دادی، پس میگیری. نمیخواستن مراسم بگیرن چرا ما رو مجبور به این همه تلفن و تلفن بازی کردن. هی امروز زنگ بزن، فردا زنگ بزن خودشون هم نمیدونن میخوان چی کار کنن. اونا لیاقت ندارن برای ناصر مراسم بگیرن. مراسم گرفتن برای ناصر سعادت میخواد که خدا نصیبشون نکرد.
دلم میخواهد که هرچه زودتر قاتل ناصر پیدا یشه. از خدا میخواهم که هر چه زودتر رسواشون کنه و طبل رسوایی شون همه جا زده بشه.امیدورام تا اربعین حسینی خود سیدالشهدا سزای کارشون رو بده. امیدوارم همنشین شمر و یزید بشن. دلم میخواهد مختار شماره 2 هم پیدا بشه و انتقام ناصر ما رو از قاتلاش بگیره. و قاتلای ناصر رو بفرسته به درک اسفل و السافلین.
یه طاقه پارچه مشکی
یه آگهی ترحیم
یه دسته گل روی دری همیشه بسته
یه قاب عکس رو دیوار
ساعت همیشه خوابیده
گلدون و پنحره هم که دل شکسته
یه نامه ی وصیت
رفتی و جات خالی شد تو خونه م
آتیشو باز کشیدی به جونم
میدونم که حرف های قشنگت
چیزی نیست جز اشکی رو گونه م
آخ بازم داغت کوبید تو سینه
یاد تو چقده که دلنشینه
خدایا کاری کن از بهشتت
بتونه اشکامو ببینه
یه عشق نیمه کاره
اشکای باز دوباره
یه قبر بی ستاره
میون یه شب
آه، یه سینی خرما از سنگ
یه آدم غریبه
سرده ولی میسوزه باز توی تب
رفتی جایی که کسی ندیده
زندگی، دنیا همش فریبه
شکوه از بی راهه های غربت
میدونم اینجا هم غریبه
یادته واست جون می سپردم
الکی تو آغوشت می مردم
ولی تو فقط یک دفعه مردی
که بگی دیگه بازی رو بردم
رفتی و جات خالی شد تو خونه م
آتیشو باز کشیدی به جونم
میدونم که حرف های قشنگت
چیزی نیست جز اشکی رو گونه م
آخ بازم داغت کوبید تو سینه
یاد تو چقد که دلنشینه
خدایا کاری کن از بهشتت
بتونه اشکامو ببینه

sepideh سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:49

ناصر، ناصر، ناصر ناصر جون چرا رفتی............

یه طاقه پارچه مشکی
یه آگهی ترحیم
یه دسته گل روی دری همیشه بسته
یه قاب عکس رو دیوار
ساعت همیشه خوابیده
گلدون و پنحره هم که دل شکسته
یه نامه ی وصیت
رفتی و جات خالی شد تو خونه م
آتیشو باز کشیدی به جونم
میدونم که حرف های قشنگت
چیزی نیست جز اشکی رو گونه م
آخ بازم داغت کوبید تو سینه
یاد تو چقده که دلنشینه
خدایا کاری کن از بهشتت
بتونه اشکامو ببینه
یه عشق نیمه کاره
اشکای باز دوباره
یه قبر بی ستاره
میون یه شب
آه، یه سینی خرما از سنگ
یه آدم غریبه
سرده ولی میسوزه باز توی تب
رفتی جایی که کسی ندیده
زندگی، دنیا همش فریبه
شکوه از بی راهه های غربت
میدونم اینجا هم غریبه
یادته واست جون می سپردم
الکی تو آغوشت می مردم
ولی تو فقط یک دفعه مردی
که بگی دیگه بازی رو بردم
رفتی و جات خالی شد تو خونه م
آتیشو باز کشیدی به جونم
میدونم که حرف های قشنگت
چیزی نیست جز اشکی رو گونه م
آخ بازم داغت کوبید تو سینه
یاد تو چقد که دلنشینه
خدایا کاری کن از بهشتت
بتونه اشکامو ببینه

فاطمه سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:41

مینای گلم یکی از شعرهایی که برای اون آسمونی گفتم را دوست داشتم برات بنویسم البته در حد شعر نیست اما اینها تمام چیزهایی است که توی یکی ازشبها که داشتم با خودش حرف میزدم بر لبانم جاری شد
بنام ناصر ترین برای بی ناصر ترین
صدایت خفته شد در اوج بیداری کسی از من نمی پرسد چرا این گونه بی تابی
قرار از کف ز من بردی دگر ازمن چه میخواهی تو تنها تر در این عالم به سان من نمی یابی
دلم را وصله کردم من به سوی دل غمگینت صدایت میشود بازم برایم زخم تکراری
صدایت رخنه کرد در عمق جان و پیکر و روحم بیا بنگر که بی تو من شدم یک جسمِ بیماری
تو ای عشق و وجود من صدایت میکنم هر شب به پایت ضجّه میریزم در این شبهای بیداری
دلا ازبهر چه گردی دگر او را نمی یابی برو بنگر عزیزت را به زیر خاک آواری
غم چشمت غمینم کرد،نگاهت آتشینم کرد بده مرهم براین آتش که تو هم شأن دریایی
تو گفتی اهل باران ،اهل دریایم، چرا یک شب به خشکیِ کویر خوابهایم تو نمی باری
بخون بازم برای من زِتنهایی و از غربت که نیست در باورم هرگز که تو دیگر نمی خوانی
توی آغوش دلتنگی برایت گریه کردم من که رفته از بَرَم آن تک صدای ناب و روحانی
و این حالِ منِ بی توست که میبینی چرا پایان نمیگیرند لحظه های تلخ و طولانی
تقدیم به روح آسمانی و دوستارانش

فاطمه سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:58

تا وقتی زنده بود خودشو رنج میدادن و حالا هم مارا که عاشقش بودیم و هستیم .شاید الان اگه خودش بود همه آنها را میبخشید اما من هیچ وقت نمیبخشمشان .هیچ وقت .چه دل دریایی داشته که این همه ناملایمات رامیدیده و دم برنمی آورده.کجایی تو که ببینی چطور با ما بازی میکنند.کجاست تا ببیند اون کسایی که براشون با هنرش زحمت میکشید و از خودش مایه میگذاشت حالا راضی نمیشوند حتی برایت یک مجلس بگیرندبه پاس
اون همه خوبی های تو به پاس مهربونی هات.به پاس اون چیزایی که تو داشتی و هیچ کس نداره.کجایی تو.....من هیچ وقت نمی بخشمشون ....هیچ وقت.عیبی نداره مجلس نگیرند مهم اینه که اون هنوز بین ما جاری است
اگه میتونن بیان عشقشو بگیرن

فاطمه سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:14

آخه یکی نیست به این بی معرفتها بگه ناصر از عمرش که بهترین سرمایه اش بود
مایه گذاشت ،اما شماها از پول هم دریغ میکنید..... از پول......
از پول بی ارزشی که خودش هیچ وقت دنبالش نبود
خدایا قدر شناسیِ این مردمان زمینی را میبینی؟؟؟؟
ناصر تو چی؟تو میبینی؟؟ مینا چه قدر خوبه که ما همدیگرو داریم .اصلا
این جا بهترین یادبوداوست این وبلاگ قرارگاه تمام عاشقای اوست
ما تا وقتی تورو،و اینجارو،و همدیگرو داریم دیگه نه مجلس چهلم میخواهیم
نه سالگرد نه یادبودونه هیچ چیز دیگری....خدا همه اینها را میبینه

[ بدون نام ] سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 13:28

سلام مینا خانم عزیز و عاشق سلام به هر چی دل عاشق که ناصر گل رو دوست داره
عاشقای ناصر هیچ کس از جنس شما نیست ........
این چنین که هستید..... نمیگم خوب...... نمیگم صمیمی.... ولیییییییی به خدا قسم به شرم چشمای قشنگ ناصرقسم با هر چی عشقو عشق دوستتان دارم

به خدا قسم ناصر عزیز تا اخرین لحظه زندگیم هم فراموشت نمیکنم
قربون شما...

لاله سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 17:33

سلام گلم بادیدن عکسها اشکم ریخت اما کمی سبک شدم.عزیز دلم ناصر جان نیازی به ۴۰ گرفتن اونها نداره از حالا هر مراسمی بخواهیم واسه ناصر بگیریم همین جا اعلام میکنیم و با کمک هم برگزار میکنیم به همه ثابت میکنیم تنها نبوده و نیست.این وبلاگ و شاهکارهای تو گل قشنگم ناصر را زنده و جاودانه تر نگه میدارد بذار مراسمهای۴۰ شان را واسه گمنامهای خودشان بگیرن.فدات من

شیوا چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 00:21

سلام
دو هفته پیش واست نوشتم که مراسمی در کار نیست از امروز و فرداهاشون پیدا بود

به هر حال ما میخوایم یاد ناصر برای کسانی که عاشقشن زنده و جاوید باشه که به لطف تو مینا جان و یکی دوتا دیگه از دوستان که البته به فعالی شما نیستند این امر صورت میگیره

کاشکی میشد یه قرار با هم بذاریم و گروهی به دیدنش بریم
آخ که چقدر خوب میشد ؛شاید استخونی از غصه هامون سبک کنیم.

مینا جان بابت همه چیز ازت ممنونم.

راستی ترانه ای که کسری واسه ناصریا خونده به نظرم خیلی قشنگه ؛ صلاح دونستی اون رو هم تو لینکت بذار.

اگه ممکنه لینکش و برم کامنت بذار حتما می ذارم تو لینکای وبلاگ

بانوی شبنم پوش چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:22 http://www.banooye-shabnampoosh.blogfa.com

مینا جون
خیلی عالی بود
هم عکس ها ، هم مطالب
ممنون

الهه چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:05 http://babayebaroon.blogfa.com/

فقط میتونم بگم متاسفم !

حالم گرفته شد !

اونا رو بیخیال خودمونو عشقه که دغدغه مون ناصریاس (منظورم همه ی هواداراییه که اینجا یا تو وبلاگ بابای بارون میان)

مینای نازم نمیدونم چرا واسه تو باز نشد ! خیلی غصه م شد تو یکی از اونایی بودی که دوس داشتم حتما اون مصاحبه رو گوش بدی ... اسحاقم اول مشکل تو رو داشت ولی بعد اومد گفت شنیده ، ازش پرسیدم چه جوری ؟.. گفت : چند تا دونه قرص صبر خوردم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یکی دیگه هم اومده بود میگفت : واسه اینکه اجرا بشه فایل رو عوض کردم از mp3 بهwav.
ایشالا این دفعه بتونی گوش بدی ... شاد باشی خداحافظ

حالا این قرص صبر و از کدوم دارو خونه می شه تهیه کرد!!!
چه جوری میشه mp3روبه wave تبدیل کرد؟
من هی این فایلو می بینم حرص می خورم
حیفه آخه ۱۲ مگ و دانلود کنی بعد نتونی گوش کنی اونم با این سرعت اینترنت نفتی ما!

فرهاد چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 15:31

با سلام
خیلی ممنون از مینا خانم که با قرار دادن عکس مزار ‌ آن عزیز سفرکرده حداقل این فرصتو به همه دوستان و عاشقاش داد تا از نزدیک سر مزارش یه فاتحه بخوانند و بازم تشکر میکنم از این خواهر گرامی که ارتباطش رو با ما همچنان حفظ کرده. روزگار روزگار نامردی است بقول شاعر که میگه:
زدنیائی که مردانش عصا از کور میدزدند.
من از خوش باوری آنجا. محبت جستجو کردم
برای شادی روح ناصر میخوام این قطعه همشهریش (رضا صادقی) رو نثار روح پاک و مطهرش کنم :
من دیگه خسته شدم. بس که چشام بارونیه
از دلم تا کی فضای غصه رو مهمونیه
من دیگه بس برام تحمل این همه رنج
واسه جنگ بی ثمر. میان این زیاد و کم
دیگه فایده ای نداره . غصه خوردن واسه چی . . . .
من فکر میکنم رضا بیاد ناصر این شعرو خونده . بزارید بدون اغراق بگم هر وقت این آهنگو میشنوم بدون اختیار بیاد ناصر می افتم . بهر حال بیان حالات درونی افراد قابل لمس نیست مگر اینکه آدم خودش داغ دیده باشه . بدرود

لاله چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 19:32

لاله


سلام خدمت شما ممنون من منتظر آهنگ هستم.آقای احمدی میخوام یه پیشنهاد بدم:نمیدونم بین بندر عباسیها رسم مراسم سال جدید هست یا نه؟یعنی واسه شخصی که تازه به رحمت خدا رفته مراسمی مانند ۴۰ میگیرند و سر خاک میرن و واسه فاتحه آش یا شله زرد میدن.خواستم ما دوست دارهای ناصر با کمک هم این مراسمو بگیریم نظرتون چیه؟اگر موافقید در وبلاگ اختصاصی ناصر اعلام کنیم.منتظر پاسختون هستم مرسی
--------------------------------------------------------------------------------
پاسخ :
سلام.در اولین فرصت براتون میفرستم.
ما بندر عباسیها هم مثل همه جای ایران در تمام اعیاد سر خاک رفته و برای روح رفتگان خیرات میکنیم و فاتحه و قران هم میخوانیم و ...
اما در مورد مراسمی که در نظرتون هست من نظرم مثبته اما چه کمک دیگه ای میتونم بکنم؟! اگه بتونید که خیلی هم عالیه ... موفق باشید.


سلام گلم این پیشنهاد من بوده نظرت رو بگو اگر موافقی با مراسم گرفتن دستت و بده و یا علی بگو.من منتظرم وبالا هم پیشنهادم به آقای احمدی و جوابشون هست.فدات من

با هر کاری که بشه برای ناصر انجام داد من موافقم اما خودم به شخصه شاید فقط بتونم از لحاظ اطلاع رسانی و کمک مالی کاری انجام بدم و متاسفانه هیچ جوری نمی تونم برم بندر
اصلا امکانش برام وجود نداره با این که هر روز آرزو می کنم که کاش یه جوری بتونم برم بندر
اما اگه می تونستیم تو تهران یه مراسم یادبود برای سال نو بگیریم یه مراسم کوچیک و شخصی و دوستانه خیلی عالی می شد
باز باید تو وبلاگ پیشنهاد بدیم ببینیم دوستای دیگه نظرشون چیه اما اگه می تونستم بیام بندر خیلی عالی می شد حیف که...

علی(ناصریا) پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:20 http://p-m-c.tk


بدرود یار! وعده ی دیدار بعد مرگ

این بار متفاوت می خوام بگم غزلی از منوچهر آتشی عزیز از برجستگان ادبیات معاصر که غریبانه ما را گذاشت و رفت و این غزل همیشه در حافظه من موند و هر بار بهش فکر می کنم ناخدا آگاه گونه ام خیس می شود ..

حال می نویسم تا شاید بماند برای همیشه در ذهن افگار شما دوستان . فکر کنم ارزشش رو داشته باشه . البته به یاد منوچهر آتشی بخوانیم فاتحه ای …

(بعد مرگ)

بدورود ، یار! وعده ی دیدار بعد مرگ
بگذر ، که فاش می شود اسرار بعد مرگ

گفتم به وقت مرگ نهم سر به منّت
نگذاشتی ، گذاشتن این کار بعد مرگ

در زندگی اگرچه تو را رنج داده اند
از جان عزیزتر شوی ای خوار! بعد مرگ

بر گورها زنان عزادار دیده ای؟
ناگاه می شوند وفادار بعد مرگ

مگذار گل به گور منو و شیطنت مکن
روح مرا دوباره میازار بعد مرگ

سفیر / برترین برای بهترین ها.

sepideh پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:04

مینا جونم سلام، بهتری گلم، امیدورام که بهتر باشی.
مینا جون من با پیشنهاد تو و لاله موافقم. بچه های ناصریا ما باید هر کاری که از دستمون بر می آید انجام بدیم حالا کاری نداریم که ناصر به این مراسم احتیاج داره یا نداره. مطمئن باشید که طرفداراهای ناصر الآن یک خلاء تو زندگی شون وجود داره و احساس میشه که اون هم نبود ناصره. پس ما بیشتر به خاطر تسلی دادن دل خودمون میخواهیم این مجلس گرفته بشه من مطمئنم اگر همین یادبود یا مراسم نباشه هممون دیوونه میشیم. چون ما طرفدارهای ناصر از بس غم وجودمون رو گرفته و غصه داره بهمون حمله میکنه که فقط تشنه یه حرف، یه عکس، یه آهنگ، یه خاطره، یه یادبود از ناصریم. همه این بی مهری هایی که به ناصر کردن داره دیوونمون میکنه.
بچه ها بیائید همگی به هم قول بدهیم که هر کاری از دستمون بر می آید کوتاهی نکنیم.
مینا جون حتماً یک اطلاعیه تو وبلاگت بزن و از کسانی که عاشقند و دوست دارند کمک بکنند دست یاری بگیر. من هم به سهم خودم هر کاری از دستم بیاید کوتاهی نمی کنم چه مادی چه معنوی. چه کمک های دیگر.
جاوید ناصریا

مریم پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:46 http://www.maryamgoli.blogfa.com

http://clips.zendehrood.com/ShowClip.aspx?ClipID=1320



امروز روز والنتاینه روز عشق و دوستی

روزی که خیلی از دوستان پیش ما نیستند و شاید سال بعد ما هم نباشیم

اما خاطره خوب آنها همیشه همراه ماست باشد که خاطره خوب ما هم با دیگران باشد

سالی همراه با تداوم دوستی و عشق را برای همه آرزو میکنم

و باز هم می گویم در روز عشق و دوستی او که دوست ت

سمیرا پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:49

سلام . من خیلی ساله با ناصر و آهنگ هاش حال می کنم اما تازه با وبلاگ شما آشنا شدم امیدوارم من و تو جمع صمیمی تون راه بدین
می خوام همین اول کار یه خبری بدم که شاید مرهمی باشه واسه این دلخوری های اخیر طرفدارای ناصریا امیدوارم همیشه با خبرای خوب بهتون سر بزنم
دو روز پیش دلم بد جوری گرفته بود نشستم پای تلفن و به آوای نکیسا و دارینوش و ... خلاصه هر شماره ای که داشتم زنگ زدم و هر چی توی دلم مونده بود و لایقش بودن بهشون گفتم وقتی گوشی رو قطع کردم دیدم هنوز آروم نشدم دلم و زدم به دریا و گوشی رو برداشتم و زنگ زدم به وزارت ارشاد کارم و که گفتم پشت تلفن هی پاسم دادن این ور و اون ور تا آخر گوشی رو دادن به مدیر روابط عمومی موسیقی وزارت ارشاد دیگه برام مهم نبود، خودم و آماده کرده بودم که بغض این چند وقت و سرش خالی کنم اما اون وقتی دید این قدر ناراحتم بهم گفت با این که 40 ناصر گذشته ولی حتما تا چند روز دیگه یه مراسم بزرگداشت براش برگزار می کنه بگذریم که خیلی دلیل و بهونه آورد ولی بالاخره هر جوری بود قولش و بهم داد و شماره ی تماس مستقیمش و هم بهم داد تا خودم پیگیر قضیه باشم حالا هر کی تا این جاش و خونده بگه ایشالا
هر خبری شد خبرتون می کنم فعلا بای

با این که بعید می دونم چنین اتفاقی بیفته اما ممنون می شم اگه خبری شد بهمون اطلاع بدید در ضمن به جمع دوستداران و عاشقان ناصریا خوش اومدید

فرهاد پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:24

سلام
میخوام این شعر زنده یاد دکتر شریعتی رو تقدیم روح بلند و بزرگوار ناصر کنم که برای رسیدن به معشوق از جان مایه گذاشت:
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد .
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد .
نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت.
ولی آن قدر مشتاقم که از خاک گلویم. سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد. بدست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی
دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد.
بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را .
به امید آنروز . . . بدرود

فرهاد پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:25

سلام
میخوام این شعر زنده یاد دکتر شریعتی رو تقدیم روح بلند و بزرگوار ناصر کنم که برای رسیدن به معشوق از جان مایه گذاشت:
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد .
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد .
نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت.
ولی آن قدر مشتاقم که از خاک گلویم. سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد. بدست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی
دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد.
بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را .
به امید آنروز . . . بدرود

لاله پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 15:39

سلام گلم اگر یه نظر خواهی بکنی از دوستان ممنون میشم شاید شد ۲ جا مراسم گرفتیم.چون بندر مراسمشان را زیاد شلوغ نمیگیریم.این مراسمها مخصوص دوستداران ناصر است نه افراد کنجکاو.فدات

‌‌behrooz پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 16:25

mina jan kheyli naz bod koli hal kardam misi az in webe nazet:*

شیوا یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 05:21

سلام

موزیک ویدئو کسری واسه ناصریا رو میتونی از این آدرس بگیری shahzadeh98.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد